۰۶
آذر
۱۴۰۱
بررسی وضعیت زنان روستایی در گفت‌وگو با سیمین کاظمی، فاطمه باباخانی و نجمه واحدی

شناسه مطلب :

زهرا اکرمی، خبرنگار اجتماعی   در اعتراضات دو ماه گذشته ایران، زنان روستایی کجا ایستاده‌اند؟ موضوعی که هرچند هنوز در تحلیل‌ها بررسی نشده اما خبرهایی که از روستاها می‌رسد، حضور زنان را در اعتراضات نشان می‌دهد. روستاهای بلغان و فیشور در استان فارس، روستاهای سهولان، خانگی، یوسفكند و گوگتپه در مهاباد، روستاهای نلاس و بیوران در سردشت، روستای کوله‌ساره در کامیاران، روستای ننله و قلیان در سنندج، روستای کوسته در بوکان و روستای بلندو کلات در استان هرمزگان نمونه‌هایی از این روستاها هستند. اعتراض زنان روستایی اما تازگی ندارد؛ در سه سال گذشته زنان روستاهای زیادی برای گفتن از مشکلات‌شان تجمع‌های اعتراضی برگزار کرده اند. نمونه‌اش خردادماه پارسال که زنان روستای نقد علیا مشگین شهر اردبیل برای دومین‌بار در اعتراض به دسترسی نداشتن به آب آشامیدنی سالم و لوله‌کشی در منطقه، جاده را بستند. آنها یک ماه قبل و در اردیبهشت‌ماه سال 1400 هم به وضعیت آب اعتراض کرده بودند. آن زمان اسماعیل نجار، رئیس سازمان مدیریت بحران ایران از تامین آب شرب هفت‌هزار روستای بالای بیش از ۲۰ خانوار کشور با «تانکر» خبر داده بود و عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان محیط زیست ایران هم درباره گسترش بحران منابع آب در ایران گفته بود که «جنگ آب بین استان‌ها شروع شده» و این جنگ «از استان به استان در حال رسیدن از روستا به روستاست.» نمونه مشابه این اتفاق سال قبل‌اش در روستای زهبدی بشاگرد استان هرمزگان افتاد؛ در بهمن‌ماه سال 1399. آن زمان زنان روستا برای اعتراض به نصب پنل‌های خورشیدی در اطراف روستا و تصرف زمین‌های‌شان اعتراض کردند. روستاییان می‌گفتند یک شرکت انرژی که به گفته دهیار روستا سرمایه‌گذار چینی است، قصد دارد در دو قطعه ۷۵ هکتاری، پنل خورشیدی نصب کند. آنها معتقد بودند این ۱۵۰هکتار، زمین کشاورزی و دامداری بوده و روستاییان نمی‌خواهند در آن پنل خورشیدی نصب شود. بعد از این اعتراضات، خبرهایی درباره برخورد با روستاییان معترض به‌ویژه زنان که زنی باردار هم میان آن‌ها بود، منتشر شد. اینها دو نمونه از مطالبات و حضور زنان روستایی در اعتراضات محلی است؛ موضوعی که از دو ماه پیش یک‌بار دیگر در روستاها در حال تکرار شدن است. حالا بعضی فعالان محلی که نمی‌خواهند نام‌شان در گزارش بیاید در گفت‌وگو با هم‌میهن از حضور زنان مناطق حاشیه‌نشین در اعتراضات می‌گویند؛ حضوری با مطالبات مختلف. مطالبات زنان روستایی وزیر جهاد کشاورزی سال ۱۳۹۹ تعداد زنان روستایی و عشایری را ۱۰میلیون نفر جمعیت زنان اعلام کرد که بالغ بر شش میلیون نفر از این زنان حدود 18‌ساله‌اند؛ جمعیتی که در اقلیت نیست. با این حال مطالبات این زنان کمتر مورد بحث یا در صدر اخبار قرار است. فاطمه باباخانی، حقوق‌دان و فعال حوزه زنان، در گفت‌وگو با هم‌میهن درباره جایگاه مطالبات زنان روستایی در اعتراضات اخیر می‌گوید، در این اعتراضات بیشتر مطالبات طبقه الیت (نخبه) دیده شده است: «بخشی از مطالبه‌گری جمعی، همه گروه‌ها را در بر می‌گیرد اما اینکه چقدر در اعتراضات اخیر این موضوع دیده شده و دسته‌بندی و اولویت‌گذاری در رسانه‌ها و فضای مجازی به چه شکلی بوده، بحث دیگری است. به نظر می‌رسد بیشتر مطالبات در طبقه الیت دیده شده و مطالبات طبقه کارگر در این اعتراضات دیده نشده است.» او از مشاهداتش در خانه امن ارومیه می‌گوید: «در این محیط شاهدیم پدران و برادرانی که به دلیل اعتراض به شرایط حاکم، با اعتراضات هفته‌های اخیر همراهی می‌کنند، اما همچنان در خانه زورگویی و قلدری را نسبت به دختران، همسران و مادران خود ادامه می‌دهند و همچنان شاهد مراجعه افرادی به دلیل خشونت خانگی برای ممانعت از طلاق، منع از حضانت فرزند و... هستیم. از طرف دیگر بخشی از مردم فکر می‌کنند مطالبه اصلی زنان در خیابان مربوط به حجاب است. درحالی‌که در واقعیت زنان دنبال بخش زیادی از مطالبات خود هستند. به‌نظر می‌رسد افرادی که در خیابان یا در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کنند، موضوع حجاب را برجسته کرده‌اند و بخش دیگر مطالبات که بیشتر مربوط به گروه‌های کم‌برخوردار، مناطق محروم و زنان روستایی است، نادیده گرفته شده است. فضا به شکلی است که گویی فقط برای زنان شهری مبارزه می‌کنیم.» او درباره اینکه زنان فرودست و روستایی چقدر خود را همراه این جریان می‌بینند، می‌گوید: «شاهد این هستیم که دختران، یعنی افراد کمتر از ۱۸سال ساکن سکونتگاه‌های غیررسمی یا مناطق حاشیه‌شهر، خیلی جدی در حرکتی خیابانی مشارکت دارند، اما این موضوع درباره زنان روستایی صدق نمی‌کند. اصلا این امکان برای زنان روستایی فراهم نیست. برای مثال من در منطقه ارومیه با یک مورد مواجه بودم که دختر ۱۸ساله دانشگاه قبول شده، اما به دلیل اعتراضات جاری اجازه ندادند به تهران برود، چه برسد به اینکه بخواهد وارد تجمعات اعتراضی شود. البته در مواردی زنان روستایی پنهانی در اعتراضات شرکت کردند یا در فضای مجازی فعالیت می‌کردند، اما ممکن بود بهای این کار را با جان‌شان بدهند؛ البته از طرف خانواده. به‌طور کلی زنان اقوام، محدودیت‌های بیشتری دارند، چراکه از سویی به واسطه زن بودن با نابرابری مواجهند و بعد هم به واسطه حضور در یک قومیت خاص، تبعیض‌های مضاعف را متحمل می‌شوند. در محدوده ما این محدودیت‌ها درباره زنان کرد خیلی بیشتر است. همه خودسوزی‌ها در این منطقه از سوی زنان کرد اتفاق می‌افتد که شکلی از اعتراض است. در اصل باید به اینکه توجه کرد که زنان روستایی شکل مبارزه خودشان را دارند اما اغلب این شکل از مبارزه به بهای جان زنان تمام می‌شود.» این فعال مدنی، زنان را نیروی کار ارزان قیمتی توصیف می‌کند که در نهایت ثروتی دریافت نمی‌کنند: «زنان روستایی، نیروی کار اصلی‌اند؛ چرخ اقتصاد، دامپروری و کشاورزی را می‌چرخانند اما درنهایت ثروت در دست مردان یعنی پدران، همسران و برادران روستاست. زنان نیروی کار ارزان قیمت هستند. همین دختری که مثال زدم اجازه ثبت‌نام در دانشگاه را پیدا نکرد، از سوی خانواده برای سه هفته از ارومیه به کرمانشاه برده شده تا سیب‌زمینی از خاک درآورد و سه میلیون تومان بابت کار او به خانواده رسیده است. حالا باید ببینیم این زن کجای مطالبه‌گری زنان جا دارد؟ هزاران زن روستایی مانند این زن جوان اصلا در مطالبات امروز دیده نمی‌شوند. تاکنون هم هیچ فعال زن، گروه یا بیانیه‌ای هم به زنان روستایی اشاره‌ای نکرده است. این زنان با انواع محدودیت‌های فرهنگی، اجتماعی و عرفی مواجه‌اند و حتی نمی‌توانند مطالبات و چالش‌های خودشان را مطرح کنند. این وضعیت آن‌ها را چندین برابر بیشتر در موضع ضعف و نابرابری قرار می‌دهد.» اما آیا اعتراضات اخیر می‌تواند بر وضعیت زنان و تفکر مردان روستایی تاثیرگذار باشد؟ باباخانی می‌گوید، این موضوع مهم است که بدانیم مطالبات زنان، مطالبات جمعی است: «اگر مطالبه‌گری زنان به نتیجه‌ای برسد، دستاورد آن برای همه گروه‌ها و صفوف و یک دستاورد جمعی است. نمی‌توان در این اعتراضات فقط درباره مطالبات زنان صحبت کرد. صحبت درباره برابری برای همه مردم است. برابری‌خواهی مبتنی بر جنسیت نیست و فراتر از جنسیت، قومیت و نژاد است. اگر قرار باشد قوانینی ازجمله گشت ارشاد از بین برود درنهایت به بهبود وضعیت جمعی منجر خواهد شد.» او درباره چگونه دیده شدن زنان در اعتراضات و مطالبه‌گری این ‌روزها نیز می‌گوید که باید اشکال متفاوت اعتراضات زنان را دید: «در حال حاضر بیشترین زنانی که به خانه امن پناه می‌آورند یا سعی دارند از مجاری قانونی مقابل خشونت بایستند، زنان روستایی هستند. البته آمار کامل و دقیقی در دسترس نیست و ممکن است این وضعیت فقط در آذربایجان غربی که فعالیت دارم مصداق داشته باشد. اما علت این وضعیت چیست؟ زن روستایی به شدت از سوی قومیت، فرهنگ و عرف منطقه خود محکوم و محدود شده، اما تمام زندگی این زنان شکلی جدی از مبارزه است. زن روستایی آموخته در بدترین شرایط دوام بیاورد. تاکنون هیچ منبعی وجود ندارد که براساس آن در فهرست مطالبه‌گری فعالان مدنی اشاره‌ای به زنان روستایی باشد. اما نباید مطالبه‌گری زنان فقط برای یک گروه یا طبقه خاص باشد، بلکه مطالبه‌گری باید همه گروه‌های زنان را به‌طور یکسان دربر گیرد، نه اینکه برخی گروه‌ها را بی‌‌اهمیت تلقی کنیم یا آن‌ها را عده قلیل در نظر بگیریم، چون واقعا عده قلیل نیستند.» باباخانی معتقد است، هر فردی که الان یا پیش از این قدمی برداشته‌، سهمی در جریان کنونی دارد؛ حتی زنانی که 100سال پیش برای جنبش مشروطه، حق رأی زنان و حضور زنان در نمایشنامه‌خوانی جنگیدند. مطالبه و آگاهی امروز حاصل یک زحمت 100ساله است که زنان پشت سر گذاشته‌اند؛ حتی اگر گمنام باشند یا اسمی از آن‌ها نباشد، اما قدم‌های بزرگی برداشته‌اند. هم‌میهن تلاش زیادی برای جمع‌آوری اطلاعات از مناطق جنوبی کشور کرد اما بیشتر فعالان محلی، حاضر به مصاحبه در این باره نشدند. یک دختر جوان ساکن زاهدان اما درباره وضعیت زنان این شهر اطلاعاتی در اختیار هم‌میهن قرار می‌‌دهد: «خیلی از زنان در این شهر چیزی را حق خودشان نمی‌دانند. این وضعیت در روستاها بدتر هم هست. مثلا مادر من ۳۰سال است که از روستا به شهر آمده اما حقی برای خودش قائل نیست. من مدتی بین زنان عشایر و روستایی این منطقه هم بودم و شاهد بودم این زنان درگیر مسائلی که در اتفاقات اخیر مطرح شده، نیستند. عموما زنان روستایی در این منطقه خیلی از موضوعاتی را که از نظر ما حق بدیهی است هم حق خودشان نمی‌دانند. بیشتر زنان روستایی این منطقه موبایل هوشمند و حتی تلویزیون هم ندارند و این موضوع هم بر عقاید آن‌ها اثرگذار است‌. دختران جوان روستایی هم تقریبا همین وضعیت را دارند، چراکه با محدودیت‌ها و رسم و رسومات متفاوتی مواجه هستند.» از طرف دیگر او می‌گوید، نگاه غالب این است که علت اعتراضات حجاب است: «برای افراد روستایی خیلی مهم است که دختران‌شان حجاب داشته باشند. این موضوع حتی درباره عرب‌های خوزستان که در شهر زندگی‌ می‌کنند تا حدودی صدق می‌کند. البته وضعیت آبادان کمی متفاوت‌تر است. اما موضوع حجاب در خوزستان هنوز مهم است‌. بیشتر کسانی که در شهر هم اعتراضات را همراهی می‌کنند یا دغدغه آن را دارند، جوانان دهه‌های 70 و 80 هستند. در سیستان و بلوچستان که حتی آب تمیز و لوله‌کشی وجود ندارد، اولویت آب است و حجاب دغدغه نیست. از طرفی هم فکر می‌کنند علت اصلی اعتراضات، حجاب است.» زن تهی‌دست، زن نامرئی سیمین کاظمی، جامعه‌شناس در بررسی عمیق‌تر این موضوع در گفت‌وگو با هم‌میهن از تمایز طبقاتی زنان می‌گوید: «مروری بر ویژگی‌های کنشگران، شعارها و مطالبات و شیوه‌های اعتراضی آن‌ها در ناآرامی‌های سال ۱۴۰۱، نشان می‌دهد این حرکت اعتراضی اخیر عمدتا مربوط به طبقه متوسط شهری است (هرچند کاملا محدود به این طبقه نیست) و مطالباتش هم مطالبات طبقه متوسط است که حول آزادی و حقوق شهروندی می‌چرخد. زنان طبقه متوسط هم در این اعتراضات ویژگی‌ها و خواسته‌های طبقه خودشان را حمل می‌کنند. یعنی زنی که این حرکت را نمایندگی می‌کند، زن طبقه متوسط شهری با همه ویژگی‌ها و شمایلی است که این طبقه را از زنان طبقه کارگر و زنان روستایی متمایز می‌کند. اما این تمایز طبقاتی زنان معمولا در تحلیل‌ها نادیده گرفته می‌شود یا امر مهم و قابل‌توجهی به حساب نمی‌آید.» او معتقد است زنان تهی‌دست، نامرئی‌اند: «وقتی از زنان صحبت می‌شود، عمدتا از توده همگن و یکدستی یاد می‌شود که پرتره زن جوان و زیباروی طبقه متوسط به آن الصاق شده است. زنی که دغدغه‌اش عمدتا معطوف به آزادی‌های فردی و رفع محدودیت‌های غیرمعمول علیه زنان است. منظور از محدودیت‌های غیرمعمول، محدودیت‌هایی است که علیه زنان در ایران تحمیل می‌شود، اما در سایر کشورها به‌طور رسمی از طرف حکومت‌ها بر زنان اعمال نمی‌شود: مثل حجاب، ممانعت از دوچرخه‌سواری، ممانعت از ورود به ورزشگاه، تفکیک جنسیتی در برخی فضاهای عمومی و... . چنین پرتره بزرگی، بازنمایی رسانه‌ای وسیعی دارد. فیگور زنانه اعتراضات که براساس ویژگی‌ها و خواسته‌های زن طبقه متوسط ایرانی ساخته شده، از برخی محدودیت‌ها در عذاب است و می‌کوشد با رهایی از آنها با زنان هم‌طبقه خودش در بقیه جهان همنوا شود. با این هژمونی زن طبقه متوسط به‌عنوان جریان اصلی زنانه در اعتراضات اخیر، زنانِ غیر به ناگزیر، ناپدید و نامرئی‌اند.» این جامعه‌شناس همچنین می‌گوید، زنان روستایی به عنوان بخش جدا افتاده‌ای از جنبش زن، زندگی، آزادی‌اند: «برخی امیدوارند طرح مطالبه رفع محدودیت‌ها و اعتراض زن طبقه متوسط شهری، به طور اتوماتیک برای زن روستایی رهایی‌بخش باشد. اما کسی مکانیسم آن را نمی‌داند که برای مثال چگونه تغییر قانون حجاب به‌تنهایی می‌تواند کم‌سوادی و بازماندگی از تحصیل زنان روستایی را برطرف کند، مشکل بیکاری آنها را رفع کند، به برطرف کردن فقر کمک کند و کنترل و نظارت اجتماعی بر زنان روستایی را سست کند. مشکل جریان اصلی فمینیسم چه در ایران، چه در جهان این است که مدعی است برنامه‌ای برای همه اشکال ستم و تبعیض جنسیتی را در جیب دارد و مطالباتش همه‌شمول هستند، اما واقعیت این است که درنهایت نتیجه هژمونی زن طبقه متوسط شهری در جریان مطالبه‌گری، نامرئی شدن و نادیده گرفته شدن سایر زنان یعنی زنان طبقه فرودست، اقلیت‌های قومی و زنانی است که سرنوشت‌شان تحت تاثیر جغرافیا قرار گرفته است.» او ادامه می‌دهد: «زن طبقه متوسط علیه نظام سیاسی و کنترل بر پوشش زنان اعتراض می‌کند، اما موقعیت فرودست زنان روستایی ناشی از تبعیضی است که در چند سطح تودرتو اعمال می‌شود، یعنی علاوه بر آن سرکوبی که زنان طبقه متوسط شهری به‌واسطه جنسیت با آن دست به گریبانند، زنان روستایی هم با ستم جنسیتی منبعث از نظام فرهنگی مردسالاری مناطق روستایی، هم با ستم طبقاتی مواجه‌اند و این یعنی ستم چندگانه یا مضاعف که چشم‌انداز رهایی را برای این گروه از زنان تیره و مبهم می‌کند. زنان روستایی مشکلاتی دارند که برای دیگران ممکن است اساسا قابل درک و لمس نباشد؛ مشکلاتی مثل بازماندگی از تحصیل و کم‌سوادی، بیکاری، نداشتن درآمد، فقدان منابع مالی و کنترل و نظارت اجتماعی شدید در محیط روستا. حتی کار تولیدی زنان روستایی در چارچوب اقتصاد خانواده و کار غیرمزدی قرار می‌گیرد و کمکی به در هم شکستن ساختار نابرابر روابط قدرت در خانواده نمی‌کند. چنین مشکلاتی امکان تحرک زنان را در نظام سلسله‌مراتب اجتماعی از آنها سلب می‌کند و ناامیدی را در آنها شکل می‌دهد. درواقع بین ستم مضاعفی که زنان روستایی متحمل می‌شوند و دغدغه‌های زنان طبقه متوسط، همپوشانی کمی وجود دارد.» او درباره امکان بهبود وضعیت زنان تحت‌تاثیر اتفاقات اخیر با محوریت زنان هم می‌گوید: «مشکل دیگر حرکت اعتراضی اخیر این است که طرح مطالبات خاصِ زنان در آن تاکنون بر حجاب متمرکز مانده و غیر از کنش‌های مرتبط با حجاب اجباری، مانند برداشتن روسری، بریدن مو و شعارهایی در دفاع از اختیاری شدن حجاب، کمتر خواسته‌ای به‌صراحت در مورد برابری جنسیتی یا اعتراض به تبعیض‌های مبتنی بر جنسیت مطرح شده که نشان‌دهنده محدود بودن سطح مطالبات زنان است. برای شمولیت اعتراضات بر وضعیت زنان روستایی، تنها شعار «زن، زندگی، آزادی» می‌تواند امیدی را ایجاد کند که البته این امید مبتنی بر تفسیری مترقی و خوشبینانه از این شعار است که آن را ناظر به احقاق حقوق زنان، بهبود زیست جامعه در تمام ابعادش و آزادی‌های مدنی و سیاسی می‌شمارد. با این تفسیر، تحقق چنین شعاری، حیات فردی و اجتماعی زنان روستایی را هم مانند سایر بخش‌های جامعه به‌طور نسبی تحت‌تاثیر قرار خواهد داد و به سمت بهبود خواهد برد. اما از طرف دیگر تجربه حرکت‌های آنها نشان داده، هر گروه اجتماعی وقتی به وضع مطلوب‌شان نزدیک می‌شوند که خودشان به‌طور فعال سهم و حق‌شان را مطالبه کنند. وقتی زنان روستایی به علت شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی، کمتر می‌توانند نسبت به وضعیت‌شان اعتراض کنند، احقاق حقوق‌شان هم به آسانی به وسیله سایر نیروهای اجتماعی ممکن نخواهد بود.» اما نجمه واحدی، جامعه‌شناس و فعال حوزه زنان، نگاه متفاوتی به اعتراضات اخیر دارد: «اعتراضاتی که با آن مواجهیم به دنبال تغییرات گسترده‌تری است و شعارها نشان می‌دهد لزوما به سمت مطالبات خاصی نیست. بنابراین باید یک قدم به عقب برگردیم چون مردم خواستار پاسخگویی به همه مطالبات خود هستند. پس اساسا اگر با این پیش‌فرض که مردم در برخی شهرها دنبال لغو حجاب اجباری هستند، باید بپرسیم آیا این موضوع می‌تواند مطالبه زنان روستایی باشد؟» او ادامه می‌دهد: «در کل می‌توان از این منظر که این حرکت دنبال آزادی‌های اجتماعی و مدنی است، نگاه کرد که در آن ایده‌‌آل پررنگ و بزرگی تحت شعار آزادی مطرح می‌شود‌. شعار زن، زندگی، آزادی یک شعار فراگیر و ادعای این شعار این است که اگر جامعه بتواند آزادی زنان را تامین کند، قطعا آزادی دیگر اقشار را نیز تامین خواهد کرد. اگر به سمت تحقق این شعار حرکت کنیم، از خشونت هم فاصله می‌گیریم. تکرار کلمه آزادی و زندگی،‌ ایده‌آل‌های متنوعی را شکل داده است.» واحدی درباره تاثیر مطالبه‌گری بر روستاها هم خوشبین است: «من درباره اینکه آیا این اعتراضات می‌تواند بر اقشار مختلف ازجمله زنان و حتی مردان روستایی اثر بگذارد هم نگاه خوشبینانه‌ای دارم. چون در طول این دوره بحث‌ها و انتقاداتی در حال شکل‌گیری است که نشان می‌دهد بخش‌های مختلف مردم به مسائل جزئی‌تر هم توجه می‌کنند. برای مثال در پی صحبت‌های مولوی عبدالحمید، زنان بلوچ بیانیه‌ می‌دهند. این گروه هم از زنان روستایی هستند؛ زنان بسیار محرومی که تاکنون زبانی نداشتند. شاید این گروه زنان را نتوان نماینده کل زنان روستایی دانست، اما می‌توان آن‌ها را نمونه کوچکی از زنان روستایی در نظر گرفت که به این جریان امیدوارند. آن‌ها خواستند صدای خود را برسانند که وقتی مولوی عبدالحمید از شعار زن، زندگی، آزادی، کلمه زن را حذف می‌کند، نماینده زنان نیست‌.»   منبع هم‌میهن – تاریخ انتشار 1 آذر 1401

جزئیات مطلب

تاریخ آذر ۶, ۱۴۰۱
شناسه مطلب 599
دسته ها مطالعات جنسیت
ادرس کوتاه
http://andishehmadani.ir/?p=599
به اشتراک بگذارید


آخرین مطالب