گفتوگو با غزال ساکی، روزنامهنگار حوزهی جامعه و زنان
گفتوگو از: ایرن واعظزاده
طی کردن مسیر پرپیچ و خم خبرنگاری با وجود معضلات و موانع فراوانی که اجتماع کنونی پیش روی خبرنگاران و روزنامهنگاران به عنوان یکی از مولدان اندیشه قرار داده است، شرایطی بسیار حاد را به وجود آورده که دشواری مدیریت زمان و برقراری تعادل بین زندگی کاری و بخشهای دیگر زندگی برای افراد شاغل در این حرفه، به ویژه زنان، را چند برابر نموده است.
سنگینی عواملی همچون فقر در آموزش تخصصی، سیاستزدگی و کاهش اقبال عمومی به روزنامهها بر پیکرهی روزنامهنگاری، و همچنین بیتوجهی نسبت به نقش مؤثر خبرنگاران که خود را با عدم تحقق و تأمین آزادی و امنیت آنان و حذف گستردهی نیروی انسانی در این حرفه نشان میدهد، باعث شده تا روزنامهنگاری با یکی از تلخترین طنزهای خود که همانا در اقلیت بودن است، مواجه گردد.
برای درک بهتر چالشهای این عرصه از جنبههای درونی و برونی، چگونگی عملکرد رسانهها و مطبوعات به عنوان صدای جامعهی مدنی در دهههای 70 و 80 و روند گذار آنها از الگوی اجتماعی به اقتصادی و در نهایت، وضعیت حال حاضر روزنامهنگاری گفتوگویی با غزال ساکی؛ دانشآموختهی روزنامهنگاری که از سال 82 به این حرفه روی آورده و عمدهی فعالیتش در زمینهی زنان و جامعه است، ترتیب داده شده که از نظر میگذرد.
به نظر شما رسانهی امروز تا چه میزان با مناسبات جامعه و رویهی اجتماعی و فرهنگی آن همسو است؟
میتوان گفت ما در طول سالها با روند کاهش چشمگیر این همسویی مواجه بودیم.
از اوایل دههی هشتاد که شروع به کار روزنامهنگاری کردم، دغدغههای جامعه، دغدغههای مدنی بود و بیشتر اعتراضات در دانشگاهها توسط قشر دانشگاهی و نخبگان که متعلق به قشر متوسط جامعه - چه از لحاظ اجتماعی و چه از لحاظ اقتصادی - بودند، صورت میگرفت. در واقع، در آن دهه نوعی پویایی در جامعه شکل گرفته بود و جنبشهای دانشجویی دغدغهها و مطالبات آن قشر را انعکاس داده و سعی میکردند آنان را از آن سطحی که هستند بالاتر ببرند. این پویایی که ما شاهد آن بودیم، از سال 76 شروع شده و تا سال 88 که قشر متوسط جامعه به اوج اعتراضات و مطالبات مدنی خود رسید، تداوم داشت.
آن زمان به دلیل تعداد بالای رسانهها(بیشتر نوشتاری) این تصور ایجاد شده بود که ما آزادی بیان بیشتری داریم و البته به چشم میدیدیم که روزنامهها به صورت فلهای هم بسته میشدند که یا به طور کامل از بین رفته و حذف میشدند یا به جای آنها روزنامههای دیگر با همان تیم به وجود میآمدند.
در آن سالها بیشتر روزنامهها همسو با دغدغهها و مطالبات مدنی مردم بودند که به مرور و به دلایل مختلف مانند سرکوب روزنامهنگاران و جنبشهای دانشجویی، این همسو بودن به تدریج کمتر شد و روزنامهها شکل خود را تغییر دادند و دغدغههایشان دیگر دغدغههای مردم نبود.
در خصوص رسانههای دیداری و شنیداری نیز باید گفت بخش بزرگی از آن را صدا و سیما و رادیو ملی ما تشکیل میدهد که به جای بیان مشکلات مردم، بیشتر دغدغهی مسئولان را دارد.
در آخر باید به رسانههایی اشاره کرد که در خارج از کشور به زبان فارسی اخبار و اتفاقات روزمرهی ایران را بازگو میکنند. بخشی از این رسانهها توانستند اعتماد مردم را جلب کرده و با مطالبات مردم جلو بروند اما بخش دیگری از آنها وارد کلیشههایی شدهاند که سعی در بزرگنمایی موضوعاتی که رسانههای ایران روی آنها حساسیت دارند نموده و آن را به گونهای دیگر بیان میکنند که همین مسئله مردم ایران را بین یک جنگ رسانهای داخل و خارج گرفتار آورده است.
این را نیز باید اضافه کنم که سطح دغدغهها و مطالبات فرهنگی - اجتماعی رسانهها از دههی 80 به این سو، به خاطر مشکلات اقتصادی فراوانی که برای مردم ایجاد شد، پوست انداخته و از اعتراضات و مطالبات مدنی، به مطالبات اقتصادی و دغدغهی نان خودش را نشان داد. همانطور که دیدیم، ما یکی از بزرگترین جنبشهای دانشجویی و مدرنترین اعتراضات مدنیمان را در سال 88 - به غلط یا درست - نشان دادیم و مردم در آن دوره به سطحی از آگاهی رسیده بودند که اعتراض کردند. اما شکل دیگر این اعتراض را در سال 96 و 98 در اعتراضات دی ماه و آبان ماه که مردم به خاطر دغدغههای اقتصادی به خیابانها آمدند، شاهد بودیم.
در اعتراضات و مطالبهگری دو سال اخیر، قشر متوسط جای خود را به قشر پاییندست جامعه داد و ما دیدیم که بیشتر جنبشهای کارگری بودند که به مطالبات مردم و جامعهی ایران شکل دادند. این مسئله نشان دهندهی این است که رسانهها همسو با دغدغههای اجتماعی و فرهنگی جامعه پیش نرفتهاند.
آیا میتوان گفت با حضور شبکههای اجتماعی و دور شدن از مطبوعات، خبرنگاران از تخصصگرایی فاصله گرفته و تولید و تحلیل محتوا نیز به موازات آن کاهش یافته است؟ اصولاً رد پای عرصههای تحلیلی چقدر در رسانهها مشهود است؟
شبکههای اجتماعی در سرعت انتشار اخبار به گونهای عمل میکنند که هیچ رسانهای به پای آنها نمیرسد؛ این چنین که اغلب افراد جامعه هر روز صبح که از خواب برمیخیزند، پیش از شروع زندگی عادی و روزمرهی خود، ابتدا موبایلها و شبکههای اجتماعی را چک میکنند و همین مسئله کار خبرنگار را برای انتشار سریع اخبار سخت کرده است و به همین علت بسیاری از خبرنگاران ترجیح میدهند از طریق شبکههای اجتماعی اخبار را انتشار دهند.
با این حال، نمیتوان به طور صد در صد بیان کرد خبرنگارانی که در شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند از تخصصگرایی به دور ماندهاند. باید گفت از حوصلهی مردم و جامعه خارج شده که پای تحلیلها و تفسیرهای رسانههای ایران، به خصوص رسانههای نوشتاری، بنشینند؛ تا جایی که ما از برخی مردم میشنویم که میگویند مگر کسی هم روزنامه میخواند؟! دیگر خبرنگارها هم به زبان ساده با مردم صحبت کرده و تحلیلهای خود را برای آن بخش از رسانههایی که قشر خاصی آنها را مطالعه میکنند، میگذارند. در حقیقت، تولید محتوا نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده و بیشتر به سمت موضوعاتی مثل بورس و مسائل اقتصادی یا موضوعاتی که در جامعه مُد میباشد، رفته است.
با حضور شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام و توییتر تحولی در تولید محتوای رسانهها ایجاد شد. ما در توییتر با تحلیلها و شاید تولید محتواهای به نسبت کوتاهتر اما تخصصیتر و در اینستاگرام، با تولید محتواهایی به شکل فیکنیوزها مواجه هستیم که این آسیبی برای روزنامهنگاری در ایران محسوب میشود. با این وجود، شبکههای اجتماعی سرعت انتشار را افزایش داده و موجب میشوند تا چیزی از دید مردم، به ویژه آن بخشی از جامعه که همیشه هدف آسیبهای اجتماعی بوده و کمتر میتوانستند رسانهها را در دسترس خود داشته باشند، پنهان نماند. علاوه بر اینها نیز، اعتراضات مدنی که قبلاً در خیابانها و دانشگاهها صورت میگرفت، اینک به هشتگها و کمپینهایی در شبکههای اجتماعی تغییر شکل داده است.
همانگونه که اشاره کردید بیشتر رسانهها به زبان عامهی مردم مینویسند؛ با توجه به اینکه نوع نگارش و پرداخت سوژهها در اغلب رسانهها بر سادهنویسی و عامگرایی تأکید دارد، این رویه تا چه اندازه در آگاهیبخشی و ارتقاء اندیشهی مخاطب مؤثر است؟
این یکی از دغدغههای خودِ من است. ما سالها پیش با روزنامهها و رسانههای نوشتاری و همچنین مجازی سر و کار داشتیم که با تولید محتواهای خوبشان، سطح آگاهی مخاطب را از آنچه بود بالاتر میبردند. اما حالا وقتی به رسانهها و روزنامهها نگاه میکنیم، فقط برای اینکه به زبانی که در جامعه رواج پیدا کرده نزدیکتر باشند، چنان ادبیات ساده و به قول شما عامهای را به کار میگیرند که مخاطب را در همان سطح نگه میدارد.
به عنوان مثال، برخی مقالات و گزارشات جامعهشناختی دارای اصطلاحاتی هستند که برای یک فرد عادی ناآشنا است، اما همین موضوع چالشی برای مخاطب ایجاد کرده و او را وادار به یافتن معنای آن اصطلاح و گاهی حتا مطالعهی کتابی در این حوزه میکند تا قادر به درک آنچه روزنامهنگار قصد بیان آن را دارد، باشد. اما با روشی که رسانههای کنونی پیش گرفتهاند، سطح مخاطب را در همان میزانی که هست - حتا پایینتر - نگه میدارند و این جفایی در حق مخاطب است، چراکه رسالت روزنامهنگاری ما ارتقاء سطح آگاهی مخاطبان است اما وقتی چنین شیوهای در پیش گرفته میشود سطح آگاهی در همان حد خواهد ماند و نه ما به عنوان روزنامهنگار تلاشی برای افزایش آن کردهایم و نه دیگر مخاطب سعی میکند چیز بیشتری یاد بگیرد.
اگر موافق باشید به خبرنگاران زن نیز بپردازیم. چه مشکلات و چالشهای عمدهای(در فضای درونی رسانه و فضای بیرونی اجتماع) برای خبرنگاران زن وجود دارد که متفاوت از مشکلات مشترک با مردان خبرنگار است؟ و آیا زنان در مقایسه با همکاران مرد خود در مواردی از فرصتهایی هم بهرهمند هستند؟
خبرنگاری و روزنامهنگاری در سطح کلان، شغلی بسیار آسیبپذیر است و افراد نویسنده، مقالهنویس، گزارشگر و تمام کسانی که با قلم سر و کار دارند، برای فعالیت در حوزههایی مثل حوزههای اقتصادی، زنان، کودکان، محیطزیست و ... که نوشتن دربارهی آنها و بودن در این حوزهها حساسیت و خودسانسوری به دنبال دارد، افراد را دچار مشکل میکند. علاوه بر این، خبرنگاران پارلمانی که جهت ورود به مجلس باید از یکسری فیلترها بگذرند، برای نوشتن در رابطه با نمایندگان مجلس، لوایحی که آنجا تصویب میشود و بسیاری مسائل دیگر، حساسیتهای زیادی روی آنها وجود دارد و مشکلات از این جهت برای خبرنگاران زن و مرد مشترک است. از مشکلات مشترک دیگری که بین زنان و مردان در حوزهی خبرنگاری وجود دارد، رشوه دادن و خرید خبرنگاران با قیمتی بسیار پایین در عرصههای مختلف است که مثلاً در مورد یک نماینده مجلس، یک لایحه یا مسائل دیگر خوب بنویسند. خبرنگاران و روزنامهنگارانی هستند که به این قضیه تن نمیدهند و همین موضوع سبب میگردد که زیرآب آنها توسط رشوهدهندگان زده شود.
همچنین، با توجه به اینکه بیمهی خبرنگاری و روزنامهنگاری یکی از بهترین بیمهها - از این لحاظ که ما خیلی زودتر از مشاغل دیگر بازنشسته میشویم - است، بسیاری از رسانهها خبرنگاران را بیمه نمیکنند و گاهی خود خبرنگاران هم به خاطر حقوق بسیار پایین قید بیمه را میزنند.
خیلی از رسانهها ترجیح میدهند بیشتر خبرنگاران زن را استخدام کنند. آنها با این نوع نگاه که یک تبعیض جنسیتی است، مرد را سرپرست خانوار دانسته و خود را ملزم به پرداخت حقوق بیشتری به آنان میدانند. برخی رسانهها حتا خبرنگار مرد را نمیپذیرند اما با این رویکرد که زنها با هر درآمدی کار میکنند، بیشتر مایل به استخدام خبرنگاران زن هستند و بنا به همین دیدگاه جنسیتزده، درآمد اغلب خبرنگاران زن نسبت به خبرنگاران مرد کمتر است.
از جهات زیادی فشار بر روی خبرنگاران زن بسیار بیشتر است؛ برای مثال، در حوزههای پارلمانی وقتی خبرنگاران زن وارد مجلس میشوند، علاوه بر اینکه تعصب زیادی روی پوشش آنها وجود دارد، در معرض آسیبهایی از جمله خشونتهای کلامی، فیزیکی و آزارهای جنسی نیز قرار دارند و من نمونههای آن را در بین همکاران خودم و خبرنگاران سابقی که از ایران رفتهاند زیاد دیدهام.
یکی از معضلات دیگر و از بارزترین تبعیضهای جنسیتی که در رسانهها وجود دارد تعصب روی پوشش زنان است. مردان با هر پوششی میتوانند در رسانهها رفتوآمد داشته باشند اما بسیاری از رسانهها مثل خبرگزاریها، زنان را مجبور به حجاب اجباری و پوشش دلخواه خودشان مثل مقنعه میکنند. پوشیدن مقنعه برای ساعات طولانی در طول روز بسیار آزاردهنده و اذیتکننده است اما رسانهها بدون توجه به این مسئله، بارها ما را به علت نداشتن مقنعه و نوع پوشش اذیت کرده و مورد تبعیض قرار دادند و ما سالها برای کنار گذاشتن این نوع پوشش جنگیدیم.
ساعت کاری ما خیلی بیشتر است، خطراتی که با آن مواجه میشویم نیز همینطور؛ خطراتی نظیر زندان رفتن به خاطر نوشتن و فعالیت در عرصههایی حساس وجود دارد که ما در آن آسیب بیشتری متحمل میشویم.
حضور زنان خبرنگار در عرصههایی مثل صنعت، سیاست و به طور کلی حوزههایی که حساسیت و دقتنظر بیشتری را میطلبد، چقدر ملموس است؟
عرصههایی مثل صنعت و سیاست از حوزههایی هستند که سختگیری زیادی روی آنها اعمال میشود و بسیاری از رسانهها - به خصوص در حوزهی سیاست - به دلیل عدم اعتماد به توانمندی زنان و چالشها و حاشیههایی که برای یک خبرنگار زن در این حوزه وجود دارد، مایلند از مردها استفاده کنند و من بارها با این جریان مواجه شدهام.
آیا در امر دسترسی به اطلاعات بین زنان و مردان خبرنگار تبعیض وجود دارد؟
به همان دلایلی که اشاره کردم، مردها راحتتر میتوانند به منابع اطلاعاتی دسترسی پیدا کنند و منابعی که در اختیار خبرنگار قرار میگیرد را نیز معمولاً سردبیرها و دبیر سرویسهای رسانه در اختیار خبرنگار میگذارند که در این جایگاهها نیز اغلب از مردان استفاده میشود.
زنان خبرنگار نسبت به زنان در مشاغل دیگر، فاقد کدام امکانات رفاهی و امتیازات شغلی هستند؟
خبرنگاران نه تنها مزیتی نسبت به مشاغل دیگر ندارند، بلکه اجحاف زیادی هم در حقشان شده است.
بیشتر رسانهها مثل روزنامهها و خبرگزاریها هیچ ارزش افزودهای بر درآمد برای خبرنگار ندارند؛ خیلیها حتا ساعت ناهار و ناهار را در اختیار خبرنگار نمیگذارند. در بسیاری مواقع ساعت کاری ما دست خودمان نیست و امکان دارد تا ده ساعت هم در طول روز کار کنیم؛ ما در خانه هم کار میکنیم و مثل کشورهای دیگر نیستیم که ساعت مشخص کاری داشته باشیم.
خیلی از خبرنگاران هستند که از درآمد بسیار پایینی برخوردار بوده و سطح مالی خانواده هم ضعیف است؛ برخی حتا از داشتن یک لپ تاپ در خانه نیز محروم هستند و خیلی از روزنامهها یا خبرگزاریها هم لپ تاپ را به عنوان یکی از ابزارهایی که خبرنگار باید داشته باشد در اختیارشان قرار نمیدهند.
در طول سالهای فعالیتم، امکانات رفاهی خاصی که در اختیار خبرنگار بگذارند را ندیدهام؛ ما خبرنگاران نه پاداش، نه مزایا و نه اضافهکار، هیچ کدام را نداریم؛ تنها همان یک حقوق است که آن هم پس از مدتی به دلیل مشکلاتی که رسانهها با آن روبهرو هستند، امکان فعالیت را از خبرنگار سلب میکنند.
معضل دیگر قراردادهای سه ماههای است که در برخی رسانهها برای خبرنگاران در نظر گرفته میشود. آنچه من در این مورد با آن مواجه بودم، سه ماه کار بدون بیمه و با حداقل حقوق(و در مواقعی عدم دریافت حقوق) است. اگر بحث مالی این قراردادها را کنار بگذاریم، چیزی که یک روزنامهنگار در این سه ماه تجربه میکند نبود امنیت شغلی است و همین مسئله بر استرسهای دیگر خبرنگار اضافه کرده و راندمان کاری او را پایین میآورد. در کنار این موارد، تعلیق و اخراج خبرنگاران به خاطر تعدیل نیرو و کاهش هزینهها را نیز باید اضافه کرد.
شما به عنوان کسی که رشتهی روزنامهنگاری را در دانشگاه خواندهاید، دانشگاهها را چقدر در تربیت روزنامهنگاران و خبرنگاران حرفهای تأثیرگذار میدانید؟ اساساً در این حرفه تجربه مهمتر است یا تحصیلات آکادمیک؟
در مورد آن زمان، یعنی سال 82 که شروع به کار و تحصیل در این رشته کردم، میتوانم با قاطعیت بگویم آنچه در دانشگاهها به دانشجویان رشتهی روزنامهنگاری آموزش داده میشود، بسیار متفاوت از چیزی است که یک روزنامهنگار بر اساس تجربه به دست میآورد. دانشگاهها خبرنگار و روزنامهنگار را تربیت نمیکنند و فقط آشنایی با این رشته را آموزش میدهند.
میدانیم که تحصیلات آکادمیک باعث میشود که یک شخص حرفهای یا متخصص محسوب شود، اما در این مورد به خصوص، باید اذعان کنم که روزنامهنگاری را در دانشگاه به ما آموزش ندادند. سطح کارگاههای تخصصی روزنامهنگاری در دانشگاهها آنقدر پایین بود که وقتی دانشجویی از این رشته فارغالتحصیل میشد، حتا شاید نمیتوانست یک گزارش درست و خسابی تهیه کند.
شاید ما اساتید خوب و خبرهای داشتیم، اما یکی از مسائل مهم در روزنامهنگاری، اصول گزارشنویسی و خبرنویسی و آموزش تحلیل آماری دادهها است که ما هیچگونه کار عملی در این موارد انجام ندادیم و تمام آموزشهایی که دریافت کردیم، تئوری بود.
بخش عمده، مهم و اساسی در کار روزنامهنگاری تجربه است؛ بر همین اساس، اگر به دید تجربهگرایانه به این قضیه نگاه کنیم، روزنامهنگارانی را میبینیم که نه در رشتهی روزنامهنگاری تحصیل کرده و نه حتا دورههای خبرنگاری و روزنامهنگاری را گذراندهاند. تجربه سطح آگاهی و روحیهی کنشگری در روزنامهنگار و خبرنگار را حفظ و تقویت کرده و به او در امر کسب مهارت از طریق اساتیدی که در این رشته کار میکنند نیز کمک میکند.
وضعیت امروز و آیندهی روزنامهنگاری ایران در مقایسه با دنیا را چگونه ترسیم میکنید؟
وضعیت امروز روزنامهنگاری در ایران یک وضعیت اسفناک است و به نظر من از روزنامهنگاری - به شکلی که در دنیا انجام میشود - دیگر چیز زیادی باقی نمانده است.
یک روزنامهنگار باید به منابع و اطلاعات دسترسی داشته و بتواند آزادانه سخن گفته و سوژههایی که میخواهد را انتخاب کند. یک روزنامهنگار نباید همیشه با سانسور مواجه باشد؛ چیزی که ما در ایران نداریم و این شاید غمانگیزترین حالات روزنامهنگاری در دنیا باشد.
با این شرایط، آیندهی روشنی پیشرو نخواهیم داشت و تنها نیمهجانی از اسکلت کلی روزنامهنگاری باقی مانده که آن هم دارد نفسهای آخرش را میکشد.
و کلام آخر؟
نکتهی آخر و مهمی که باید عنوان کنم، اخلاق رسانهای و حرفهای است که در عصر کنونی حلقهی مفقودهی شغل خبرنگاری و روزنامهنگاری بهشمار میرود. با این پیشفرض که اهمیت خبرنگاری، به خصوص با شکلگیری عرصههای نوین مانند خبرنگاری سایبر و آنلاین، در شکلدهی به افکار عمومی و اثرگذاری بر آراء و دیدگاههای مردم به اندازهای است که ایجاب میکند اربابان رسانه و در سطح پایینتر آنها، روزنامهنگاران و خبرنگاران به اصول حرفهای خبرنگاری اهمیت دهند تا از رسالت خبری و تخصصگرایی خود به دور نمانند.
منبع جامعه آنلاین - تاریخ انتشار ۱۴ مهر ۱۳۹۹