۲۲
دی
۱۴۰۰
زنان علیه زنان؛ بیان مسئله یا تقلیل آن؟!

شناسه مطلب :

ایرن واعظ‌زاده   «زنان تنها عامل رکود خودشان هستند....» این جمله پر از سخنان گفته و ناگفته‌ای است که زنجیره‌ی آن روز‌به‌روز دامنه‌دارتر شده و واکنش‌های گسترده‌تر اما متضادی را در سطح یک جامعه به وجود می‌آورد. برخی مسئله‌ی زنان علیه زنان را مقوله‌ای بسیار پررنگ و حائز اهمیت می‌دانند که با شیوه‌ها و اشکال مختلفی از قبیل تحقیر، توهین، خشونت فیزیکی و ... از سوی همجنسان صورت می‌گیرد و دریافت آن در مقایسه با اجتماع مردان، آسیب‌های عمیق‌تر و دردناک‌تری را حواله‌ی زنان کرده و آنان را در موقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی به مراتب نامساعدتری قرار می‌دهد. اما به راستی پدیده‌ی "زنان علیه زنان" که در ذات خود خشونتی آشکار را نمایان می‌کند، در کجا ریشه دارد؟ آیا به همین سادگی که بر کلام جاری است، زنان خود علیه زنان و سد بزرگی بر سر راه یکدیگر هستند؟ آیا این نارواداری و عدم همدلی را نباید در جامعه‌ی مردسالار جست‌وجو کرده و آن را ماحصل این نظام برشمرد؟ زنان چه می‌گویند؟ مهین با تأکید بر این که تربیت نادرست تأثیر زیادی در زندگی انسان دارد، اذعان می‌کند: «مردانی که علیه زنان دست به خشونت از هر نوعی می‌زنند، دست پرورده‌ی مادرانی هستند که فقط به ظاهر شعار حمایت از یکدیگر را سر می‌دهند اما در واقع بخش زیادی از وضعیت جامعه نتیجه‌ی تربیت همین مادران است.» وی با امیدواری ادامه می‌دهد: «امیدوارم حداقل مادران نسل ما از این زن ستیزی دست برداشته و پسران شایسته و بهتری تربیت کنند و به دخترانشان نیز یاد دهند که ارزش انسان به جنسیت او نیست.» پرسشم را برای مینا تکرار می‌کنم، پاسخش اندکی عجیب است: «اتفاقاً من از آقایان توقعی ندارم چون آن‌ها تکلیفشان مشخص است اما امان از ما زن‌ها... جنس مخالف هر حرفی هم که بزند در نهایت می‌گوییم از جنس ما نیست و نمی‌فهمد، اما زن چرا باید به زن توهین کند؟ چه سودی از خراب کردن همجنس خودش می‌برد؟» نسیم نیز اظهار می‌کند: «ما نه فقط در برابر همجنسانمان، بلکه در مورد خودمان هم چنین رفتاری داریم؛ یاد گرفته‌ایم که اگر بدترین رفتار را هم از پدر، برادر یا شوهرمان دیدیم، خود را مقصر بدانیم و تا وقتی خود زن‌ها به خود و همنوعشان احترام نگذارند روزگار هم همین است. در مورد خودم هم باید بگویم تا الان از طرف زن‌ها بیشتر توهین دیده‌ام تا مردها.» نهال با بیان این که اگر مردها این چنین گستاخ هستند دلیلش این است که زن‌ها هوای هم را نداشته و پشت هم نیستند، می‌گوید: «اگر همسر مردی فوت کند، همه‌ی مردان ازدواج مجدد را حق او می‌دانند و آنقدر بر آن تأکید می‌کنند که ما زنان هم آن را می‌پذیریم اما خدا آن روز را نیاورد که زنی بخواهد بعد از مرگ شوهرش دوباره ازدواج کند، همه حتی زنان به او انگ می‌زنند.» او مثال دیگری می‌زند: «اگر مردی مرتکب عمل خیانت شود، همه با این استدلال که حتماً زنش برایش کم گذاشته، همسرش را مقصر می‌دانند و آن زن بدون برخورداری از حمایت قانون محکوم می‌شود با خیانت شوهرش کنار بیاید. اما اگر زنی خیانت کند، اول خود ما زنان او را محکوم می‌کنیم و برای شوهرش دل می‌سوزانیم.» سیما دیدگاه کاملاً متفاوتی دارد. او معتقد است: «این جمله که "زنان هر چه می‌کشند از همجنسان خودشان می‌کشند" را مردها اختراع کرده‌اند و علاقه‌ی شدیدی هم به ابراز آن دارند. باید این افکار پوسیده که زنان خود مانع پیشروی همجنسانشان هستند را دور ریخت و با نگاهی ژرف و نه سطحی انگارانه در این مسئله کنکاش کرد.» زهرا دنباله‌ی حرف دوستش را گرفته و عنوان می‌کند: «نباید مسئولیت زن ستیزی را بر عهده‌ی خود زنان گذاشت و آنان را مقصر صرف این جریان دانست. همان زنی که ما مقصر می‌دانیم، در این سیستم زن ستیز خودش یک قربانی است و ما باید یاد بگیریم که دست از این قربانی نکوهی برداریم.» سحر این دیدگاه مخالف را این گونه پاسخ می‌دهد: «هیچ کسی منکر توهین و تحقیرهایی که از طرف مردان صورت می‌گیرد نیست، اما زنان هم دست کمی از مردها ندارند؛ مثلاً خیلی از زنان دستگیری دختران جوان به خاطر پوششان را تأیید و برخورد خشونت آمیز با آن‌ها را به حق می‌دانند. زنان خود علیه زنان هستند و این واقعیتی است که نباید از آن چشم پوشی کرد.» فریبا نیز تا حدود زیادی با او همسو است: «من فکر می‌کنم ما زنان همیشه بیشترین حملات را از سوی همجنسان خودمان متحمل می‌شویم و این خشونت اغلب از سمت کسانی اعمال می‌شود که دقیقاً در همان مورد دچار کمبود یا نقص هستند.» مهتاب اما نظرش را کمی بی‌طرفانه اعلام کرده و راه چاره را در تغییر می‌داند: «زنان باید یاد بگیرند که خودشان عامل آن تغییری که می‌خواهند باشند. به امید فرا رسیدن روزی که مردان و زنان در کنار یکدیگر و با هم تغییر و دگرگونی را ایجاد کنند تا نسل‌های بعد، این حجم از خشونت که ما زنان روزانه با آن مواجه می‌شویم را تجربه نکنند.» چنانچه از نظرات فوق برمی‌آید، اغلب زنان بر مسئله‌ی خشونت و بازدارندگی از سوی همجنسان خود پافشاری کرده و آن را اولین و مهم‌ترین عامل برای عدم پیشروی نیمی از جمعیت کره‌ی خاکی قلمداد می‌کنند. این مسئله که یکی از معضلات حاد اجتماعی در حوزه‌ی زنان محسوب می‌شود، متأسفانه چنان که باید مورد بررسی قرار نگرفته و تنها مطالبی اندک شمار- که آن‌ها نیز غالباً با رویکردی سلیقه گرایانه نگارش شده و زنان را متهم ردیف اول این جریان معرفی می‌کنند- در این خصوص وجود دارد. نظام مردسالار برای در امان ماندن، مسئله‌ی "زنان علیه زنان" را مطرح می‌کند ستاره تناور، فعال حقوق زنان در این باره به پیام عسلویه می‌گوید: «خیلی وقت‌ها پیش آمده که در مورد مسئله‌ای در حوزه‌ی زنان صحبت کرده‌ایم؛ به ما گفته‌اند "شما زنان ابتدا با خودتان کنار بیایید". به نظر من، این جمله طفره رفتن و توپ را به زمین زنان انداختن است تا پیدا کردن ریشه‌ی اصلی مسائل مختلف زنان.» وی ادامه می‌دهد: «زمانی ما می‌توانیم به این جمله استناد کنیم که در جامعه‌ای با نظام برابر زیست کرده باشیم (تازه آن وقت هم نیاز به آسیب ‌شناسی دارد) نه در جامعه‌ای که نظام مردسالار انواع تبعیض‌های جنسیتی را اعمال می‌کند و به هر وسیله ارزش‌های خود را که به نظر طبیعی هم می‌آید تجویز کرده و کسانی را که خارج از این ارزش‌ها رفتار کنند، غیر طبیعی می‌داند.» تناور معتقد است وقتی ارزش‌های رایج که اغلب جنسیت‌زده هم هستند، به یک امر طبیعی درآمده باشند، بسیار سخت و ترسناک به نظر می‌رسد که علیه یک امر طبیعی شورید. وی می‌افزاید: «در چارچوب امر طبیعی، زنان و مردان با ویژگی‌هایی به خصوص شناخته می‌شوند و اگر خارج از این مسیر حرکت کنند، با توبیخ جامعه و پس‌زدگی ساختارهای موجود مواجه خواهند شد. حالا شما در نظر بگیرید با این همه فشار و در نبود آگاهی، فرد چه انتخابی خواهد داشت؟ جز این که خود نیز یک سرباز و عامل اجرای این اوامر طبیعی و تقدیس شده باشد....» این فعال مدنی به فجایع و رویدادهای ناگوار اخیر اشاره کرده و اذعان می‌دارد: «در ماجراهای زن کشی اخیر، در بررسی شبکه‌های اجتماعی خیل عظیمی از افراد بر این باور بودند که زنان دیگری هم در این ظلم و کشتار دست داشته‌اند و چه بسا جرم آن‌ها بیشتر از قاتل است؛ چراکه سبب به وجود آوردن بستر یا فضایی برای انجام عمل مجرمانه‌ای مثل قتل شده‌اند‌.» ستاره تناور در ادامه بیان می‌کند: «اگر توجه کنید، باز می‌بینیم که نوک پیکان به سوی زنان است، در حالی که با واکاوی ریشه‌های آن درمی‌یابیم که نظام مردسالار برای در امان ماندن خودش، مسئله‌ی "زنان علیه زنان" را مطرح کرده و برای ندیدن واقعیت‌ها از استدلال‌های به ظاهر موجه برای مقصر جلوه دادن زنان استفاده می‌کند. در حالی که همین زنان هم، قربانی این نظام هستند.» او با توضیح این که نظام مردسالار با ایجاد ساختارهایی محکم و هدفمند برای ماندگاری خود در طول تاریخ تلاش‌های بسیار کرده و از ابزارهای مختلف مانند کلیشه‌های جنسیتی برای به حق بودن خود سود برده است، اضافه می‌کند: «کلیشه‌های جنسیتی خطرناک‌ترین ابزار نظام مردسالار است و علت وقوع زن کشی‌های اخیر را باید در باور و نگاه مجرم/ قربانی و ردیابی کلیشه‌های خطرناک جنسیتی جست‌وجو کرد.» تناور می‌افزاید: «واژه‌هایی چون "ناموس" و "غیرت" اختصاصاً برای تحت مالکیت قرار دادن به کار برده می‌شوند. در چنین نظام فکری مرد با پذیرش این باور و ارزش خود را مالک بر زن می‌داند و اگر غیر از این باشد، از سوی جامعه به عنوان بی‌غیرت از او نام برده می‌شود.» وی در پایان با تأکید بر این که انواع کلیشه‌های جنسیتی که زنان را وا می‌دارد به جای فریاد بر سر قواعد متروک و کهنه، بر سر هم فریاد زده و یکدیگر را مقصر بدانند را باید شناسانی کرد، می‌گوید: «آگاهی بخشی و آموزش به زنان و مردان برای کمک به انتخابی آگاهانه در مواجهه با مسائل و مشکلات مختلفشان می‌تواند بسیار اثربخش باشد.»   منتشر شده در شماره 1471 روزنامه پیام عسلویه

جزئیات مطلب

تاریخ دی ۲۲, ۱۴۰۰
شناسه مطلب 288
دسته ها گزارش
ادرس کوتاه
https://andishehmadani.ir/?p=288
به اشتراک بگذارید


آخرین مطالب