۱۱
آذر
۱۴۰۲
توسعهی پایدار و نقش آفرینی خرده گروههای اجتماعی
شناسه مطلب :
ایرن واعظزاده
توسعه پایدار فرایندی همگانی و مفهومی پیچیده است که جنبههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی را شامل میشود و زمانی در یک جامعه تحقق مییابد که با مشارکت و همکاری تمام اقشار اجتماعی اجرا شود. به عبارت دیگر، در عصر کنونی توسعه و تعالی یک جامعه علاوه بر ضرورت در نظر گرفتن شاخصهای توسعه، تأکید بر عواملی همچون حق تصمیمگیری، دسترسی به منابع و فرصتهای برابر، توانایی برای تأثیر گذاشتن بر تغییرات اجتماعی و اقتصادی در سطح ملی و بینالمللی به توجه و توانمندسازی اقلیتها و گروههای خاص نیز وابسته است.
باید گفت یکی از دلایل افزایش مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جوامع ناشی از همین عدم مشارکت دادن اقلیتها و خردهگروههای مختلف اجتماعی در مسیر دستیابی به توسعه پایدار است که نادیده انگاشتن این مسأله روند این توسعه و نائل آمدن به اهداف آن را به تأخیر خواهد انداخت. زنان و افراد درگیر با مشکلات جسمانی از جمله این گروهها هستند که بهرغم توانمندیهای بسیاری که دارند همواره در بسیاری از ابعاد نادیده گرفته شده و از جایگاه مناسب و در خور شأن برخوردار نیستند.«مهتا بذرافکن» دارای دکترای جامعهشناسی تغییرات اجتماعی در این باره میگوید: «گروههای اجتماعی بهویژه اقلیتهایی که با مشکلات خاصی مواجه هستند و محدودیتهای جسمی دارند بخشی از گروههای در حاشیهای هستند که بسیاری از کشورها نتوانستهاند آنگونه که شایسته است به آنان خدمات دهند.»وی ادامه میدهد: «اگر ما بتوانیم به این افراد خدمات ارائه داده و بر اساس محور ۱۷گانه توسعه پایدار آموزش، اشتغال و امنیت را برایشان فراهم کنیم، به طور کلی این مسأله به کیفیت زندگی همه مردم کمک میکند. این دسته از افراد اگرچه با محدودیتهای جسمی مواجه هستند، اما قطعاً استعدادهایی دارند که هم خودمیتوانند از منافع آن بهرهمند شوند و هم از طریق آن قادرند منافعی را به جامعه انتقال دهند.»بذرافکن میافزاید: «از طرف دیگر، اگر این قشر وارد روند آموزش و اشتغال شوند هم از نظر بهداشت روانی به خود و به جامعه کمک میکند و هم به جای مصرفکننده صرف، تبدیل به بخشی از زنجیره اشتغال جامعه خواهند شد و منافعی که میبایست به جامعه برسد از کار و تولید این افراد به آنان خواهد رسید. در واقع، هر چقدر ما این گروههای اجتماعی را از حاشیه به متن بیاوریم، نشانهای از توسعهیافتگی را برای جامعه رقم میزنیم که به قرارگیری جامعه در مسیر درست روند رشد و توسعه کمک میکند.»
معلولیت، ناتوانی نیست
این پژوهشگر با اشاره به اینکه اساساً هیچ فردی در جامعه نباید به این دلیل که دچار نقص عضو و معلولیت است از روند توسعه کنار گذاشته شود، بیان میکند: «لازم است بستری فراهم شود تا این افراد هم با توجه به استعدادها، ویژگیها و تواناییهایشان بتوانند در خدمت جامعه قرار گرفته و به بهبود کیفیت زندگی خود و سایر افراد کمک کنند. به هر حال اگر از این قشر گروههای در حاشیه ساخته و آنها را رها کنیم، نه تنها ارزش افزوده اقتصادی برای جامعه تولید نمیکنند، بلکه خود تبدیل به مصرفکنندهای میشوند که نیاز دارند از بودجههای اقتصادی به آنان حق گذران زندگی داده شود؛ اما اگر وارد روند اقتصاد شده و به جریان اصلی اقتصاد پیوند بخورند، احتیاجی به دریافت این قبیل کمکها ندارند و خودبخشی از اقتصاد جامعه را پوشش میدهند که این تنها یک فعالیت اقتصادی نیست.» او اظهار میدارد: «شغل علاوه بر اینکه فعالیتی اقتصادی بوده و سبب تقویت سرمایه اقتصادی میشود، یک فعالیت روحی، روانی و ارتباطی نیز به شمار میرود که شبکه ارتباطات را گسترش میدهد و از هر جهت که بنگریم، بهداشت روانی برای این قشر و همچنین کل جامعه محسوب میشود.» بذرافکن همچنین در خصوص نقش زنان روستایی و زنان دارای نقص عضو در این راستا اذعان میکند: «یکی از بزرگترین چالشهایی که ما در جامعه با آن مواجه هستیم، توزیع نابرابر امکانات و قدرت است. هر چقدر از فضای فرهنگی شهرهای بزرگ دورتر میشویم، زندگی برای افراد دارای نقص عضو سختتر میشود؛ چراکه هم به لحاظ فرهنگی و هم از نظر امکانات اجتماعی این گروه از افراد بیشتر در حاشیه قرار میگیرند. متأسفانه در روستاها نیز ما شاهد این وضعیت هستیم.» این پژوهشگر حوزه مسائل روستایی در ادامه عنوان میکند: «بسیاری از دختران که دچار مشکلات جسمانی هستند در روستاها به عنوان افرادی کاملاً ازکارافتاده با آنها برخورد میشود؛ هرچند تعدادی هم هستند که بسته به شرایط جسمانی خود میتوانند در روند تولید، مثل حوزه صنایعدستی، در روستاها مشارکت کنند.»
ابزار شکوفاسازی استعداد
آنچه مسلم است این است که دور بودن از مراکز آموزشی و پرورشی مانند مراکز فنیوحرفهای و مراکز بهزیستی کمک گرفتن از خدمات اجتماعی برای دختران و زنان روستایی که معلولیت دارند را بسیار دشوار میکند. از طرف دیگر، علاوه بر معلولیت، جنسیت نیز یکی از عواملی است که موجب میشود خانوادهها به هیچوجه اجازه مسافرت و طی مسافت برای آموزش را به آنان ندهند؛ در نتیجه این زنان و دختران بیش از پیش در حاشیه قرار گرفته و افزون بر معلولیت دچار افسردگی و محدودتر شدن شبکه ارتباطیشان نیز میشوند. در چنین شرایطی آنان حتی اگر استعدادهایی هم داشته باشند به دلیل عدم دسترسی به ابزار شکوفاسازی، این استعدادها به هدر میرود و آنان یک مصرفکننده دائمی خدمات باقی میمانند. بذرافکن در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه چگونه میتوان زمینه این نقشآفرینی و مشارکت را ایجاد کرد و ارتقاء داد، توضیح میدهد: «توسعه پایدار اساساً بر مدار آموزش است و در تمام حوزهها آموزش نقش مهم و اساسی دارد و ما اگر بتوانیم دسترسی به آموزش را میسر کنیم در واقع بخشی از این مسیر را طی کردهایم؛ هرچند که ابزار هم لازم است اما به هر حال آن هم بخشی از روند آموزش است که فراهم کردن آن کار چندان دشواری نیست.»پژوهشگر حوزه آب و انرژی تصریح میکند: «مهمترین مسأله دسترسی به شبکههای (ICT) است. با توجه به اینکه اکنون دسترسی به شبکههای (ICT) در تمام کشور میسر بوده و در روستاها نیز این اتفاق افتاده است، آموزش آنلاین یکی از روشهایی است که به افراد دارای نقص عضو کمک میکند تا بتوانند به فراخور استعدادشان خدمات دریافت کنند.»وی میافزاید: «همچنین با خدمات روانشناسی و مشاورهای میتوان عزتنفس را در این گروه تقویت کرد و به آنان کمک کرد تا راه سختی را که در پیش دارند با اعتمادبهنفس زیاد طی کنند. نکته حائز اهمیت دیگر این است که خود این افراد نیز ترغیب میشوند بر موانع فرهنگی و اجتماعی موجود غلبه کنند.»بذرافکن بیان میکند: «پیش از هر چیز باید نگرشها و تفکرات ذهنی که هم در افکار عمومی و هم در ذهن بخشی از این عزیزان وجود دارد، شکسته شده و متعاقب آن نیز تغییرات اجتماعی اتفاق بیفتد که این امر تنها با ایجاد شبکه ارتباطی قوی و کارآمد و درآمیخته شدن بیشتر این قشر با جامعه و همینطور دریافت خدمات آموزشی میسر میشود.»
شرایط خروج از انزوا
او معتقد است: «یکی از مهمترین مسائلی که باید در این باره در نظر داشت این است که به طور رسمی و قاطع جایگاه این افراد در برنامههای توسعهای مشخص شود و با توجه به وضعیتها و تنگناهایی که دارند برنامهریزیهایی برایشان در نظر گرفته شود تا آنان نیز بتوانند به جریانهای اقتصادی و اجتماعی پیوند خورده و از انزوا خارج شوند.» این جامعهشناس خروج از انزوا را بسیار مهم دانسته و خاطرنشان میکند: «در واقع، نخستین گام این است که این گروه از افراد به این خودباوری برسند که بتوانند از انزوا خارج شده و با جامعه پیرامونی خود - چه به شکل مجازی و چه به صورت حقیقی - درآمیخته شوند. با توجه به اینکه در جامعه این اتفاق نیفتاده، راهی سخت و طولانی در پیش است که باید آغاز شود و بر اساس توسعه پایدار که هدف ارتقاء آموزش، اشتغال، تقویت خودباوری و اعتمادبهنفس و همچنین ایجاد امنیت برای همه زنان است، برای این دسته از زنان هم ایجاد و در برنامههای توسعهای لحاظ شود.» بذرافکن با بیان اینکه شبکهسازی بین این گروه از افراد یکی از مهمترین گامهایی است که باید برداشته شود، یادآور میشود: «با شبکهسازی هم سرمایه اجتماعی این افراد تقویت میشود و هم سبب همسو و هم جهت شدن برخی تشکلها برای مطالبه کردن حقوقشان میشود و این مهم حاصل نمیشود مگر با از میان برداشتن موانع ذهنی، ورود به روندهای عملی و در نهایت ارتباطگیری با دنیای اطراف. مطالبهگری تنها راهی است که میتوانیم بگوییم ما انسان هستیم. این امر برای همه ما صادق است و معلولیت نباید مانع از این مطالبهگری شود.»
مشکلات ناشی از همهگیری
اما بحران کرونا و پیامدهای اجتماعی آن تا چه حد ضرورت مشارکت اقلیتهای مدنی در توسعه پایدار را افزایش داده است؟ بذرافکن در این راستا بیان میکند: «به نظر من، کرونا یک فرصت بیبدیل برای جوامع انسانی بود تا خود را محک بزنند و بدانند که در این شرایط چگونه میتوانند به زیست خود ادامه داده و ارتباط برقرار سازند و روند عادی زندگی را هدایت کنند. ما هیچوقت چنین فرصتی نداشتیم که در این موقعیت خاص قرار بگیریم.»این پژوهشگر میگوید: «یکی از مهمترین اتفاقات، تحول در آموزش مجازی بود که برای افراد دارای نقص عضو فرصتی بیبدیل مهیا کرد تا در خانه بمانند و با بهرهمندی از این آموزشها و اتصال به شبکههای بزرگتر، کسانی که مثل خودشان هستند را پیدا کرده و بسیار فراتر از زمان حرکت کنند. این امر باعث شد ما متوجه شویم گروههای در حاشیه و در انزوا هم وجود دارند که قبلاً جامعه از آنها غافل بود. ما اکنون به یک نوع آموزش همسان دست پیدا کردهایم که همان آموزشهایی که بخش مهمی از مردم میتوانند در خانه بگیرند این گروه نیز قادر به دریافت آن هستند.»او ادامه میدهد: «فضای مجازی و (ICT) فرصت بسیار مغتنمی برای تمام مردم به وجود آورده که به واسطه آن شبکه ارتباطی و مهارتهای ما تقویت میشود و ما میتوانیم یک ارتباط بسیار خوب با هم برقرار کنیم که قبل از اشاعه ویروس کرونا این فضا را نداشتیم. همهگیری کرونا موجب شد تا ما راههای دیگری نیز برای ارتباط برگزینیم و دریابیم انسانهای دیگری هم هستند که برای ارتباط به یکدیگر نیاز داریم. خود این فضا نوعی فضای مشارکت مدنی را فعال کرده که میتواند تا دوران پساکرونا نیز تداوم یابد.» این جامعهشناس اظهار میدارد: «هر انسانی استعدادهایی دارد که اگر کشف و شکفته شود، سرمایهای است که در اختیار ما قرار گرفته و مهم این است که ما بتوانیم با استفاده از ابزار موجود آن سرمایه را به جریان تولید اقتصادی آورده و از آن بهرهمند شویم تا در نهایت بتوانیم در جامعه نقشآفرینی کنیم.» بذرافکن در پایان صحبتهایش را چنین جمعبندی میکند: «ما از هر گروه و قشری اگر بخواهیم در جامعه نقشآفرینی کنیم، در وهله اول بایستی به خود باور داشته و سپس، از طریق ارتباطگیری با کسانی که اشتراکاتی با ما دارند شبکه قدرتمندی از دوستان، همفکران و سطوحی از مطالبهگری را به وجود آورده و در حوزههای مدیریتی و نهادهای مسئول ضرورتی ایجاد کنیم که آنها بتوانند به ما توجه کرده و مشکلات را ببینند. این در حالی است که هم رسانهها و هم فضای مجازی این فرصت را به ما دادهاند تا بتوانیم این مطالبهگری را پیگیری کنیم.»
منتشر شده در شماره 297 هفته نامه آتیه نو