۰۶
اسفند
۱۴۰۰
زن در آثار بیضایی
شناسه مطلب :
مینا درعلی، کارشناس ارشد ادبیات نمایشی
یکی از موفقترین نویسندگان و فیلمسازانی که به خوبی توانسته است زن را در آثار خود برجسته نماید استاد بیضایی است. او همواره با نگاه استعاریک و بیان واقعی توانسته زن را به عنوان بخش تأثیرگذار جامعه و خانواده نشان دهد. در اینجا سعی بر این شده تا آثار بیضایی را به صورت اجمالی و در آیندهای نه چندان دور مفصل و جداگانه به آثار وی پرداخته شود.
بیضایی از جمله هنرمندانی است که هم قلم روان و پر قدرتی دارد و هم تفکر ناب و پیشرو و با استفاده از اسطوره و نماد و قصه و استعاره حرف خود را بر دلها مینشاند. این نویسنده - فیلمساز از آن بابت پیشرو است که میداند فلسفه زندگی را چگونه بیان کند و میتواند تمام وقایع دنیای مدرن را ریشهیابی کند و با رویکردی نو آنها را در دنیای امروز جستجو کند و ما به ازای آن را در دنیای داستان و اسطوره و باورهای مردم به نمایش در آورد. تلفیق این المانها راز موفقیت بیضایی است که در کلیه آثار وی ماندگار است.
بیضایی ایدهآلهایش را به خوبی در داستانهایش بسط میدهد و انها را در قالب نمایش و فیلم به مردم باز میگرداند تا باعث تفکر و تعمق اندیشه آنها در خصوص مفاهیم از پیش تعیین شده در جامعه و باور جمعیشان شود.
جایگاه زن یکی از مؤلفههای فیلم، داستان و نمایشهای قشر هنرمند روشنفکر است که اغلب به صورت یک تفکر فمنیستی خام در آثار آنها باقی میماند، اما بیضایی با دقت نظر و شناخت کامل توانسته نقشهایی از زنان در آثار خود خلق کند که به عنوان اسطورههای مدرن میتوانند در باورهای جمعی جامعه ما ماندگار شوند.
برخلاف هانا آرنت که معتقد است زن برای "زن ماندن" باید از انجام نقشهاي مردانه و ورود به حوزه عمومی پرهیز کند، بیضایی معتقد است که زن برای زن ماندن باید دقیقاً وارد حوزه اجتماعی شود و حوزه خصوصی و عمومی زنها باید یکی شوند تا بتوانند خود را بیابند و موفق شوند. او همچنان با آثارش نشان داده که مطابق با نظریه "ریچ" این نقشهای زنانه نقشهایی ماهوي نیستند، بلکه نقشهایی تاریخیاند و از همین رو قابل تغییر.
بیضایی در آثار خود زنان کنشگری را به عرصه اجتماع میکشاند تا همچون "خانم بزرگ" فیلم "مسافران" بتوانند داوری بین زندگی و مرگ را از دل استعارهها بیرون بکند و با اقتدار همچون بزرگ یک خاندان از دل مرگ زندگیای جاودانه را به منصه ظهور برسانند.
دیدگاه بیضایی در فیلمها و نمایشنامههایش نه انچنان افراطی است که او را به سمت فمنیستهای افراطی چون "ژولیا کریستوا" بکشاند و نه دیدگاه فیلسوفهای افراطی چون "هانا آرنت" را سرلوحه کارهای خود قرار میدهد تا زن را جدا از فعالیتهای مردانه رقم بزند. بیضایی زن را فارغ از جنسیت فرض نمیکند اما در همین جنسیت زن را با نقشهای متعدد اجتماعی و خانوادگی تعریف میکند؛ او زن را گاه همراه مرد، گاه رقیب و گاه یک فرد تنهای متکی به خود تعریف میکند و شخصیتهای آثار خود را مبتنی بر همین فاکتورهای شخصیتی خلق میکند.
بیضایی فیلسوفی شرقی است که باورهای مردم، تاریخ و اجتماعهای انسانی را خوب میشناسد و میداند چگونه "رعنا" را نمادی از عشق در یک اثر سمبلیک با نام "غریبه و مه" خلق کند و آن را بکشاند لای یک زندگی واقعی و آنچنان گسترشش دهد که برای یک زندگی بجنگد تا برای همیشه مانند یک قهرمان بدرخشد.
همچنین بیضایی زن را از یکی از مهمترین و واقعیترین نقشهایش جدا نمیکند و او را در "باشو غریبهای کوچک" آنچنان نشان میدهد که مهر مادری را بیواسطه و فارغ از هر گونه قید و شرطی تقسیم فرزندان خود و فرزندی که از دیار دیگر به او پناه آورده میکند.
زن در کلیه آثار بیضایی نقش واقعی و فراواقعی دارند، گاه چون قهرمانی شکستناپذیر مانند "گلرخ" در "سگ کشی" دنبال یافتن حق و حقوق مرد خود میرود و تکیهگاه مرد زندگی خود میشود، در جایی با حقایق و واقعیت زندگی خود روبرو میشود، شکست میخورد و با آنکه مورد تجاوز هم قرار گرفته باز هم شکست را میپذیرد و از نو شروع میکند و با اقتدار زندگی خود را ادامه میدهد. گاهی نیز زن آثار بیضایی به دنبال یافتن هویت خود چون "آسیه" در "کلاغ" با حقایق زندگی روبرو میشود و معمای زندگی خود را با دست خود باز میکند و اصالت و مفهوم آن را در زندگی تجربه میکند.
زنان آثار بیضایی به خصوص در فیلمهایش نقشهای متفاوتی دارند او با توجه به نظریه "سیمون دوبووار" زن را در خانواده و جامعه فارغ از جنس دوم بودن بررسی کرده و ساخته و پرداخته است. چالش زنان در آثار بیضایی قابل ستایش است؛ زیرا آنها اندیشههای مستقل و متفاوت دارند و در جامعه مردسالار که از آنها میخواهد از زنانگی خود انصراف دهند مصرانه به فعالیت خود ادامه میدهند و حتی گاهی پایشان را فراتر میگذارد و از زنی عادی به یک مبارز سیاسی تبدیل میشوند، مثل "شیوا" در فیلمنامه "اتفاق خودش نمیافتد".
بحث تجاوز به زنها در آثار بیضایی یک عامل بازدارنده نیست که آنها را به انزوا بکشاند، بلکه همانطور که میبینیم "لیلا" در "حقایق درباره لیلا دختر ادریس" بعد از اینکه مورد تعرض قرار میگیرد باز هم به راه خود ادامه میدهد، مبارزه میکند و پیروز زندگی میشود.
در نمایشنامههای بیضایی حضور زنان آنچنان مستحکم رقم خورده که بدون حضور آنها ساختار نمایشنامه بهم میریزد و از هم میپاشد. زنان در نمایشنامههای بیضایی اسطورههای تاریخی هم رقم میخورند و به عنوان قهرمانان قدر حضور مییابند، آنها همیشه زنانگی خود را حفظ میکنند و هرگز در نقشهای مردانه و قالب و شخصیت مردگونه ظاهر نمیشوند؛ زیرا شخصیتهای زنان نمایشنامههای او همیشه دارای اقتدارند.
در "خاطرات هنرپیشه نقش دوم" "بلقیس" زنی است که پول و جایگاه مهم را فدای یافتن هویت و استقلال خود میکند. در "مرگ یزدگرد" و "هشتمین سفر سندباد" و سایر آثار این نویسنده سترگ هم رگههای پررنگی از زنان قدرتمند میبینیم که بعد به آنها پرداخته خواهد شد.