۱۷
اسفند
۱۴۰۰
پیامدهای گرمایش جهانی تشدیدکننده خشونت علیه زنان
شناسه مطلب :
مهتا بذرافکن، پژوهشگر و جامعه شناس
تغییرات اقلیمی یک بعد جنسیتی قوی دارد که در هر صورت شرایط زندگی را برای زنانی که در کشورهای جهان سوم که در حالت عادی نیز تحت فشارهای اقتصادی و فرهنگی و سیستماتیک هستند سختتر خواهد کرد.
اساسیترین نکته در پیامدهای گرمايش جهانی و تنش آبی برای زنان این است که ماندن در مکان زندگیشان یا ترک محل و مهاجرتهای سرگردان و بیهدف هر دو برای این زنان چالشبرانگیز است.
مهاجرتهای اقلیمی یکی از پیچیدهترین نوع آسیبهای اجتماعی است که هم مبدأ و هم مقصد را تحت تأثیر قرار داده و موجب زایش ابرچالشها خواهد شد و البته شرایط را برای زنان بسیار شکننده خواهد کرد.
بخش بزرگی از جهان در حال توسعه از آفریقا تا خاورمیانه درگیر در خشکسالی و تنش آبی است، جایی که مهاجرت حتی بهصورت معمولی برای زنان در این جوامع پیچیدگیهای خاص خود را دارد.
در این مناطق زنان بهندرت بدون سرپرستانشان اجازه جابجا شدن دارند، مالکیت، حساب و پس اندازها در اختیار مردان است و بسیاری از آنها درآمد و حساب مستقل نداشته و در نتیجه استقلالی هم برای تصمیمگیری درباره ماندن یا رفتن ندارند.
حتی اگر هم این اجازه را پیدا کنند آنها وظیفه مراقبتگری داشته و در نتیجه مراقبت از سالمندان و کودکان جابجایی را برای این زنان فقیر و عاطفی دشوارتر خواهد نمود.
در این شرایط زنان دستکم با دو گزینه روبرو هستند: اگر در مکان زندگی خود بمانند و سرپرستانشان برای کسب درآمد راهی مناطق دیگر شوند وظیفه اداره خانوادهای با اندوختهای اندک بر دوششان است و در نتیجه با مشکل گذران زندگی و تأمین نیازهای کودکان و سالمندان مواجه هستند. بیپولی آنها را در معرض مشکلات و آسیبهای روانی، جسمی و تحمل خشونت قرار خواهد داد. علاوه بر آن آنها همیشه در هراسند که همسرانشان آنها را رها کرده و بازنگردد.
دومین گزینه رفتن به همراه سرپرستان خانوار و سکونت در حاشیه شهرهاست. این امر نیز آنها را با انواع آسیبها مواجه میکند. زندگی در حاشیه شهرها برای زنان و دختران جوان دشواریها و مخاطرات بیشتری نسبت به مردان دارد و آنها طعمههای جذابی و آسانی برای باندهای تبهکار بسیار خشن محسوب میشوند.
البته به جز اینها طیفی از آسیبها از خطر ازدواج کودکی و حتی فروخته شدن گرفته تا تجرد قطعی، بیکاری و خطر افتادن در دامهای خطرناک قاچاق مواد مخدر، تکدیگری و بردگی جنسی و یا بردگی در منازل ثروتمندان و روبرو شدن با خشونتهای خانگی بهخاطر تأمین مالی را در بر میگیرد.
بطور کلی زنان چه بدون مردانشان در مکان زندگیشان بمانند و با دست خالی مسئوليت خانواده بر دوش بگیرند و چه با آنها راهی شوند، با انواع مختلف مخاطرات و خشونتها مواجه خواهند شد و لذا میتوان گفت که پیامدهای گرمایش جهانی و تغییرات اقلیمی بستری خواهد بود که خشونت علیه زنان را تشدید خواهد کرد.
همچنین در صدها روستای کشور حتی در استانهای پرآب زنان و کودکان روستایی کولبر آب برای مصارف روزانه خانواده و چارپایانند. حمل ظرفهای سنگین آب آسیبهای جسمی و روانی برای زنان دارد و ساعتهایی که آنها میتوانند به فعالیتهای مفید و آموزش و گفتگو با خانواده بپردازند در مسیر آب آوردن سپری میشود.
در کشور ما آب به یکی از محوریترین ابزار خشونت سیستماتیک علیه زنان تبدیل شده است.
صدها زن و کودک و حتی زنان سالمند برای تهیه آب مصرفی خانواده باید کیلومترها راه رفته و ظرفهای سنگین آب حمل کنند. باری که جسم و روان آنها آسیبهای زیادی وارد می کند. تصور این که زنی زایمان کرده باشد و به آب سالم بهداشتی دسترسی نداشته باشد، آن هم در دوران یک همهگیری که آب در مهار آن نقش اساسی دارد بسیار دردناک است و سوال اینجاست که حکمران آب که میلیاردها تومان صرف انتقال آب و سدسازی میکند چرا زنان و کودکان کولبر آب را نمیبیند؟ این حذف سیستماتیک بر چه اساس و مبتنی بر چه مبانی فکری است؟ دردناکتر آنجاست که برخی از این روستاها در استان خوزستان تا سدهایی با میلیاردها لیتر آب فقط چندصد متر فاصله دارند.
دسترسی به آب سالم، قابل دسترس و بهداشتی یک حق بشری است. اما در کشور ما هنوز صدها روستا از این حق محرومند و زنان و کودکان روستایی کولبر آبند.
کولبری آب خشونت علیه زنان و کودکان توسط سیستم ناکارآمد مدیریت منابع آب توزیع ناعادلانه آب است.
بدیهی است که وقتی انسانها از طبیعیترین حقشان محرومند توانمندسازی ففط یک شعار بزک کرده است.
البته روستاهایی که به آب هم دسترسی دارند با فقدان برنامهریزی در جهت توسعه پایدار با هزار و یک مسأله مواجهند.
توجه به نیازهای اولیه و رفع آن، آموزش و توانمندسازی و ایجاد اشتغالهایی که به منابع طبیعی و آب متکی نباشند، و توجه کارآفرینان و سرمایهگذاری در مناطق پرخطر میتواند از یک سو به ماندگاری مردم در روستاها کمک کند و جلو مهاجرتهای سرگردان این مردم که ناگزیر به مهاجرت هستند را بگیرد و آنها را در سرزمینهای اجدادیشان نگه دارد.
و از سوی دیگر این امر هم آسیبهای مبدأ و هم مقصد را به نحوه قابل توجهی کاهش میدهد و جوامع را از مخاطرات مهاجرت حفظ میکند.
اگر سرمایه مبارزه با آسیبهای اجتماعی در حاشیه شهرها، صرف ایجاد اشتغال و توانمندسازی خانوادهها توسط کارآفرینان کارآزموده در جوامع محلی شود، منجر به پیشگیری از فقر و خشونت خواهد شد که بسیار کم هزینهتر از مبارزه بعد از وقوع خواهد بود.