۱۷
اسفند
۱۴۰۰
خشونت کلامی و رد پای آن در ادبیات

شناسه مطلب :

زهرا رضایی طرهانی   به کلمه خشونت بنگرید، بی اختیار ناراحت می شوید، وای بر آنکه خشونت بر تو یا دیگری اعمال شود. خشونت چیست؟ خشونت به معنای پاسخ نادرست به ناکامی ها و شکست های زندگی است. اگر در زندگیتان دچار ناامیدی و یأس پی در پی می شوید ممکن است راحت پاسخ ممکن را بروز خشم بدانید که در واقع این بدترین نوع پاسخ به اتفاقات بد زندگی محسوب می‌شود و بهتر بگویم خشونت اساساً به معنی راهی برای آسیب رساندن به دیگران تعریف می‌شود. خشونت به دنبال احساس خشم شدید بروز پیدا می کند به نحوی که با تخلیه آنی هیجان منفی در درون خود می خواهید که راحت شده، غافل از اینکه این عمل عواقب بدی بدنبال دارد. خشونت علل گوناگونی دارد و طیف وسیعی از دلایل را شامل می شود. علل فیزیولوژیکی خشونت که در کنترل فرد پرخاشگر نیست و علل روان شناختی که اصلی ترین علل خشونت را باید در روان فرد جستجو کرد. عوامل مؤثر در خشونت بصورت جزئی احساسات غیر قابل کنترل، عدم توانایی در تمرکز و کنترل افکار مزاحم، انگیزه قبلی، دشمنی و کینه توزی طرفین، خواب ناکافی و بی خوابی مداوم، فعالیت زیاد ذهنی و جسمی و یا حوادث گذشته و محیط می تواند باشد. خشونت بصورت کلی بصورت اساسی در دو نوع کلامی و غیر کلامی تعریف شده است. خشونت کلامی یکی از رایج ترین خشونت ها در کشور ما می باشد که شامل ناسزا، بدگویی، زورگویی، رفتارهای قلدر مآبانه، داد و فریاد و... می باشد. خشونت غیر کلامی هر گونه رفتاری بصورت غیر مستقیم و غیر کلامی در قالب خشونت را شامل می شود از جمله خشونتهای کلامی می توان به خشونت جنسی، خشونت روانی، خشونت نوشتاری مانند نوشتن شعار، متن های توهین آمیز در فضاهای مختلف مجازی، اشاره کرد. البته خشونت انواع محتلف دیگری نیز دارد خشونت علیه کودکان، خشونت علیه زنان، خشونت اقتصادی، خشونت فیزیکی. نحوه مقابله با خشونت فیزیکی مراجعه به قانون و پیگیری قانونی است. در دنیای معاصر کنفرانس های جهانی مثلاً خشونت علیه زنان را نقض حقوق بشر دانسته و در سازمانهای بین المللی پیگرد قانونی دارد. خشونت علیه زنان به چند عامل بستگی دارد، به عوامل زمینه ای همچون سن، تعداد فرزندان، محل تولد، عوامل اجتماعی چون همسر، نوع شغل، میزان تحصیل، اعتیاد و عوامل فرهنگی مانند محل زیست، اعتقادات و باورها، مردسالاری، تربیت خانوادگی و نیز عوامل فرهنگی چون قومیت و نیز عوامل خانوادگی و عوامل اقتصادی وابسته است. رایج ترین خشونت علیه زنان تجاوز جنسی، خشونت خانگی، ازدواج اجباری، سوءاستفاده مربوط به ترجیح دادن فرزند پسر، اسید پاشی، بد رفتاری با بیوه ها، قوانین نابرابر، عدم لایحه تأمین امنیت می باشد. خشونت در کلام تاریخی دیرینه دارد حتی در داستانها، اشعار، مقالات، دیالوگ های روزمره، ضرب المثل ها، صفات و مفاهیمی که به زن نسبت داده می شود آشکارا تحقیر است و حتی اگر تصویر مثبتی نیز از زنان داده می شود این است که دست کمی از مردان ندارد و زن جنس دوم خوانده می شود. متأسفانه ضرب المثل هایی چون "زن که رسید به بیست، به حالش باید گریست" یا "زن اگر خوب بود خدا هم می گرفت" و دهها نمونه دیگر در جامعه عمومیت دارد. از همین رو ضروری است که مفاهیم و واژه های مردسالارانه را در عرصه ایدئولوژی، فلسفه، اقتصاد، سیاست، جامعه و فرهنگ به چالش کشید. در ادبیات کتبی و شفاهی بويژه ادبیات قدیم و به عنوان مثال در اشعار شاعرانی چون فردوسی، سعدی، نظامی، زن ستیزی در کلام های شاعرانه به نمایش در آمده که نمایانگر جامعه و فرهنگي است که آنها در آن زمان زندگی می کردند؛ فرهنگی که در جامعه رسوخ و به ادبیات کشیده شده است. سعدی در یکی از اشعارش زن را چنین تصویر می کند: زن خوب فرمانبر پارسا کند مرد درویش را پادشاه چو زن راه بازار گیرد بزن وگرنه تو در خانه بنشین چو زن در شاهنامه فردوسی هر چند زنان سنت شکنی هستند اما نگاه ارتجاعی به زنان بسیار به تصویر کشیده شده است: کسی کو بود مهتر انجمن کفن بهتر اورا زفرمان زن نگرش به زن در شاهنامه گاه غیر انسانی می شود آنجا که رستم هفت پرده را می درد و سودابه را به قتل می رساند چون عاشق سیاووش است. خود رستم به توران می رود و تهمینه دختر شاه سمنگان را به عقد در می آورد و او را باردار می کند و به ایران باز می گردد، دیگر سراغی از تهمینه و فرزند نمی گیرد آنگونه که فرزند خود را نمی شناسد و او را می کشد. البته داستانهایی چون حماسه کوراوغلو هم هست که برای زن و مرد حقوق برابر می خواهد و در مبارزات حق طلبانه در کنار هم هستند. فیلسوفانی چون سقراط و ارسطو نیز به زن نگاه تحقیرآمیزی داشتند. ارسطو معتقد بود: نسبت زن به مرد مثل نسبت غلام به مولا و بدن به روح است و زن را مرد ناقص می خواند. سقراط می پنداشت که شجاعت در زن و مرد یکی است البته شجاعت مرد در فرماندهی و شجاعت زن در اطاعت و فرمانبری است. حتی فیلم های سینمایی زمان شاه بجز چند فیلم اندک، غالباً زن ستیز بودند. از طرفی روشنفکرانی نظیر میرزا فتحعلی خان آخوندزاده و اعتصام الملک پدر پروین اعتصامی از آزادی زن، تحصیل زنان، پایان تعدد زوجات سخن می گویند و مقالات به چاپ می رسانند. انقلاب مشروطیت زنان را وارد عرصه فعالیت اجتماعی کرد که همین امر موجب بالاتر رفتن سطح آگاهی زنان و تمایل به برآوردن خواسته هایشان نمود. بطوری که زنان باسواد و حتی در انتخابات شرکت می کردند. در ادبیات شما را ارجاع می دهم به کتاب کلیدر نوشته محمود دولت آبادی، سووشون نوشته سیمین دانشور، شوهر آهو خانم نوشته علی محمد افغانی، صادق هدایت، جلال آل احمد، بزرگ علوی، جمال میرصادقی، غزاله علیزاده و صادق چوبک که در این آثار توصیف فضای اجتماعی، وضعیت زنان و مردان در یک دوره تاریخی خاص را بخوانیم، تقابل سنت و مدرنیسم در این آثار به وضوح روشن است. البته لازم به یاد آوری است که این آثار الزاماً اندیشه فردی نویسنده به زن نیست بلکه بیان فرهنگ حاکم بر جامعه بوده است و در واقع مکتوبات انعکاس محرومیت ها در جامعه است. دنیایی که بر پایه چنین ارزش ها و این طرز فکر و عدم درک زن به عنوان انسان مستقل، تأثیرات روانی، رفتاری و ارزش های ارتجاعی مرد سالارانه در جامعه دارد، داوری هایی را بنا می کند که به خشونت ها کشیده می‌شود. این جامعه باید زیر ورو شود و ارزش و معیارهای انسانی را به جای آن قرار داد. جدا از اینکه زن یا مرد است در گام نخست انسان است و باید حقوق همه انسانها برابر و یکسان به رسمیت شناخته شود.

جزئیات مطلب

تاریخ اسفند ۱۷, ۱۴۰۰
شناسه مطلب 445
دسته ها فرهنگ و هنر , مطالعات جنسیت , مقاله و یادداشت
ادرس کوتاه
https://andishehmadani.ir/?p=445
به اشتراک بگذارید


آخرین مطالب