۰۴
مرداد
۱۴۰۱
جدال با جهل/ زن در آثار بیضایی
شناسه مطلب :

«جدال با جهل» حاصل گفتوگوی «نوشابه امیری» با یکی از درخشانترین کارگردانان معاصر، یعنی «بهرام بیضایی» است که به همت نشر ثالث در سال 1388 منتشر شده است. آنچه میخوانید بخشی از این کتاب با عنوان «زن در آثار بیضایی» است.
*میشود این بحث را باز کنید که فکر پرداختن به زنان و مسائل آنها از کجا آمده و زمینههای واقعیاش چیست؟
زمینههای واقعیاش همین چیزهای دوروبر ماست.
موقعی که در سینمای ایران راجع به زن صحبت میکنید باید اول از اینجا شروع کنید که نمیشود راجع به زن صحبت کرد. یعنی تا وقتی ما نسبت به آنها در فاصلهی دوری قرار داریم مشکلی نیست. اما وقتی فاصله را برمیداریم و میخواهیم به مسائل درونیتر بپردازیم، همهی سدها خودشان را نشان میدهند. این جبههگیری در قانون و سنت ریشه دارد و از این عجیبتر در روشنفکری. این آخری به نظر من از همه دردناکتر است. برای اینکه به نظر من تا در مورد زن و مرد به روشنی و راحتی گفتوگو نشود، هیچ گفتوگویی در این مملکت جدی نخواهد شد. پس تکرارش عیب ندارد که بگویم به محض اینکه میخواهیم لایههای درونیتر و شخصیتر زندگی زنان را که شناخت از آنجا آغاز میشود مطرح کنیم، همهی موانع سنتی قد علم میکنند، از مقررات رسمی گرفته، از عرف و عادت، و پسزمینههای اخلاق روشنفکری، و البته آن هم از نگرانی اخلاق، و پاسداری از عفت کلام نیست، چون گمان نمیکنم رکیکتر و وقیحتر از آنچه در فرهنگ آشکار و پنهان ما در این موارد آمده بشود پیدا کرذ، دلیلش در سست شدن زیر پای مردسالاری است. به هر حال سالها پیش در کار نمایشنامهنویسیام متوجه شدم دربارهی زنان بسیار کم میدانم. علتش هم این است که در این جامعه اگر با زن حتی حرف بزنید، مردم حرف در میآورند و طبیعتاً بیشتر برای آن زن. پس کسانی که بیش از همه در مقابل این ارتباط سپر میگیرند خود زنان هستند و در واقع همیشه خودشان را مخفی میکنند و حق هم دارند، چون نقطهی مرکزی حساسیت فرهنگ غیرتیاند. نتیجه اینکه ما هیچگونه سابقهی ادبی، نمایشی، داستانی جدی راجع به زن به طور واقعی نداریم. و گذشته از موارد انگشت شماری در شاهنامه، و هزارویک شب، و موارد متعددی راجع به مکر زنان در بیشتر نمونههای ادبی ما، وقتی زن و مردی به هم میرسند وارد عوالم عرفانی میشوند، و اتفاقی نمیافتد که به هیچکدام نزدیک شویم. به هر حال من در اولین نمایشهایی که کار کردم با این مشکل روبهرو شدم و سعی کردم طی سالیان تا جایی که میتوانستم این کمدانی را جبران کنم. رگبار از دل این سعی بیرون آمد.
*در فیلمهای شما میتوان گفت با سه نوع یا سه دسته زن، اگر این تقسیم بندی درست باشد، روبهرو هستیم. دستهی اول آنهایی هستند که در زندگی روزمره دیده میشوند و عاطفه نمونهی آنهاست. این زنها دچار مشکلند، در بند هستند و احساس امنیت ندارند. زنهایی مفید، محدود، مضطرب و مدام در معرض تهدید.
شما گفتید سه دستهاند. بقیه کدامند؟
*این دستهی اولشان بود. اگر برداشت ما درست است، بعد برویم سراغ دو دستهی دیگر.
من فکر میکنم این در تهدید بودن و در منگنه بودن مال هر سه دسته است. مگر اینکه شما دستهی دیگری هم پیدا کرده باشید که من ندانم.
*منظور تهدیدهای ملموستر اجتماعی است.
تهدید اگر در آن حدی باشد که ما را مضطرب کند به هر حال ملموس است. اگر ملموس نباشد تهدید نیست.
*بله، ولی جنس تهدیدی که ما در مسافران در معرض آن هستیم با جنس تهدیدی که عاطفه در معرض آن است فرق میکند.
هر دو نگرانیهای حضور در جهان است و به هر حال تهدید اگر ما را کلهپا کند ملموس است.
*حالا شاید بشود گفت تهدیدی که به طور روزمره با آن زندگی میکنیم.
یعنی با ما خانگی شده.