گذری بر تاریخ نشان میدهد، در هر برههی زمانی، استانداردها و معیارهای متفاوتی در خصوص بدن ایدهآل انسان وجود داشته اما اینک جوامع و فرهنگهای مختلف بدنمندی را به روشهای اساساً گوناگونی میسازند. بر همین اساس، صورتهای مدرن بدنمندی را میتوان الگوی غالب بدنمندی در جامعهی کنونی بهشمار آورد.
در سالهای اخیر، دگرگونیهای فرهنگی در ایران، ایدهآلهای فرهنگی و ارزشی متفاوتتری را از بدن بهتصویر میکشد که این ایدهآلها بهتدریج از بدن طبیعی به بدن اجتماعی سوق داده شده است. اما این بدنهای اجتماعی و فرهنگی در جامعهی ایرانی چگونه فهمیده میشوند و درک افراد از کالبدی که آن را در تصرف خویش دارند و همچنین معانی که برای اجتماع دارد به چه صورت است؟
با توجه به اینکه افراد دارای نقص عضو (یا حتی افراد مبتلا به سندروم داون) در بسیاری از کشورها به مدلینگ روی آورده و فعالیتی حرفهای در این عرصه دارند و این موضوع، امری پذیرفته شده و رایج در دنیا است، در ایران اما مدلینگ شدن این قشر اغلب با چالشها و نگرشهای متفاوتی توأم میباشد که بعضاً آمیزهای از ترحم و تمسخر است.
شایان ذکر است که دغدغهی نگارنده در نوشتار پیش رو، بررسی اجمالی مطالعات فرهنگی بدن افراد دارای نقص عضو در حوزهی مدلینگ و همچنین چگونگی رابطهی متقابل میان بدن افراد و قدرتهای موجود اجتماعی در این عرصه است و هدف به هیچ روی بسط تجملگرایی و پرداختن به مسئلهای لوکس نمیباشد.
هنجارها، ارزشهای اجتماعی و سیاستهای فرهنگی هر جامعه، معیارها و الزاماتی در خصوص نوع اندام و سبک پوشش افراد تعیین میکنند که هر کدام تفاسیر، نمادها و معانی اجتماعی خاصی را دربر میگیرد؛ در واقع میتوان گفت، زیست انسان در یک محدودهی جغرافیایی و اقلیمی خاص و فضای سیاسی موجود در آن محدوده، و همچنین چگونگی روابط قدرت و حقوق شهروندی و مدنی و صدالبته میزان گسترش تکنولوژی در آن بستر، مسائل و دیدگاههای مختلفی را در خصوص تحلیل فرهنگی از بدن بهدست میدهد.
رابطهی بدن فردی و بدن اجتماعی، بدون در نظر گرفتن روابط قدرت امکانپذیر نمیباشد و بدن بهمثابهی سرمایهای اجتماعی، نشاندهندهی روابط قدرت و نحوهی واکنش و نقد ما به آن است؛ بنابراین، تجلی قدرت در فرهنگ جسمانی را میتوان در حوزههای مختلفی از مطالعات اجتماعی و فرهنگی بدن از جمله مدلینگ و مسئلهی نقص عضو جستوجو نمود.
هویتهای اجتماعی و فرهنگی بسیاری که اغلب به انسان نسبت داده شده و بهنوعی با آنها شناخته میشود (در اینجا نقص عضو)، نشاندهندهی اهمیت رابطهی میان آناتومی بدن و نقشهای اجتماعی است. بهبیان دیگر، جنبههای مربوط به فرهنگ جسمانی که توجه خود را بر جنبههای فیزیکی و آناتومی بدن و حرکات آن معطوف مینماید، مبنایی برای سوژهبودگی و رخدادی است که در ارتباط با هویت قشر مورد بحث بهوجود میآید. با توجه به این رویکرد، میتوان ادعا کرد بازنمایی نقص عضو و مدلینگ که با معانی، کلیشهها و پیشداوریهایی همراه است، از این دست بهحساب میآید؛ این چنین که گفتمانهای مختلف حاکم بر فرهنگ مدلینگ، فعالیت در این عرصه را مختص به گروهی متفاوت و با ویژگیهای خاصی بهشمار میآورند. بازنمایی اختصاصی بودن فعالیت در این حوزه، تا حدود زیادی منحصر به استانداردهای محدود و مرزبندی شده و علاوه بر آن، متأثر از الگوی پزشکیگرایی و سالمسالاری جامعه و همچنین نحوهی بازنمایی و تبلیغ فعالیتهای مدلینگ در فرهنگ رسانهای نیز میباشد.
بدن عرصهی بازنمایی فرهنگ و زمینهای است که فرهنگ جامعه را بازتولید میکند (بهزعم ترنر)؛ لذا در عصری که الگوی پزشکی و رسانهای مفهوم بدن و زیبایی را در سیطرهی قدرت خود دارند، بدن مدلینگ بیش از پیش با تکنولوژی پیوند خورده و از جلوههای طبیعی و حقیقی آن کاسته میگردد. در واقع، بدن پزشکینه و بدن رسانهای نوعی معیار فرهنگی ایجاد میکند؛ بدین معنا که این دو مقوله برای جامعه، فرهنگ و سیاست خطمشی سالم بودن را اعلام نموده و معیار سلامت را تعریف مینماید؛ بنابراین هر کس با این معیارها مطابقت نداشته باشد با الفاظ مختلف نشاندار خواهد شد و بر همین مبنا است که نگاه رسانهای و پزشکگونه به فرهنگ و ذهنیت مردم تبدیل میگردد. از این رو، در جوامعی که رسانهها و علم پزشکی گفتمان غالب جامعه را شکل میدهند، سبک زندگی غالب نیز تحت تأثیر آنهاست؛ بهبیان دیگر، تغییر در نگرش افراد در خصوص مؤلفههای گوناگون مربوط به زیبایی بدن، تحت تأثیر رسانهها و بدنهای رسانهای صورت میگیرد.
منبع هامون ایران – تاریخ انتشار 20 مهر 1397