۱۹
خرداد
۱۴۰۱
چرا «سیاسر» را باید خواند؟

شناسه مطلب :

ایرن واعظ‌زاده   وقتی «ژاک لاکان» گزاره‌ی «زن وجود ندارد» را مطرح کرد، فرضیه‌ها و تفاسیر مختلفی از آن به میان آمد که هر یک به فراخور خود منجر به برخی سوءبرداشت‌ها یا درک روشن‌تر آن شد. لاکان با پیش کشیدن این عبارت، از زنانگی به عنوان برساختی اجتماعی و سیار سخن می‌گوید. «زن وجود ندارد» آن بخش از گفتمان‌ها و پارادایم‌های فكری مسلط را مطرح می‌نماید که در واقع گفتمان‌های مردانه قلمداد شده و در بطن جوامع ریشه دوانده‌اند. به بیان دیگر، «زن وجود ندارد» در نزد لاکان به معنای «زن به مثابه‌ی موجودی مقدس وجود ندارد» است؛ همان رویكرد نادرستی که جامعه‌ی مردسالار آن را بدل به یک آرمان ساخته و با استفاده از آن به سرکوب و خشونت علیه زنان نیز می‌پردازد. بر این حسب می‌توان «سیاسر» اثر محمدحسین محمدی که به زبان عامه و گفتاری مردم افغانستان نگاشته شده را از مصادیق بارز و شفاف نظریه‌ی لاکان به شمار آورد. سیاسر داستان بلند، جسورانه و ریزنگرانه‌ای از دنیای تیره و تار بخشی از زنان افغانستان در زمان محاصره‌ی مزار توسط طالبان است که از زبان دختری جوان روایت می‌شود؛ دختری که نه نامی دارد و نه یارای ترسیم چشم اندازی روشن پیش روی خویش، و این همه کنایه از جنسیت و زن بودن وی است که نمود آن را در سرتاسر داستان با نحوه‌ی خطاب کردن و اجبار به رکود او می‌توان مشاهده کرد. نویسنده در این کتاب زن جوانی را رویاروی ما قرار می‌دهد که نه تنها روزها، بلكه نام و صدایش را نیز از خاطر برده است؛ دختری که با «آغا صاحب» - که همیشه تسبیحی در دست دارد و وی را طالبی دیگر می‌داند – و «بوبو»یش که فردای خود اوست روزگار تلخش را سپری می‌کند. «آغا صاحب می‌گوید خانه‌ای که صدای سیاسر در آن بلند شود خانه‌ی شیطان است.» به زعم نگارنده، فارغ از عنصر خانمان‌برانداز جنگ و تأثیرات ویرانگر آن بر زنان، ترسیم جزء به جزء زن سنتی افغان، تقدس زدایی از زن و همچنین جسارت نزدیک شدن به بدن زن و نشان دادن بخشی از فرآیندهای بیولوژیكی او همچون قاعدگی از مشخصه‌های چشمگیر و ویژه‌ی این کتاب محسوب می‌شود. مخاطب در طول خوانش کتاب زنی را می‌بیند که با دستان خود سرگین گاو جمع می‌کند یا موقعیت‌هایی پیش رویش قرار می‌گیرند که همه نمود عینی زن را با بدیهیاتی چون خونریزی، عرق و موی زائد در این روایت بازگو می‌نمایند. این کتاب که گزارشی مشروح از رنج و سرکوب بی‌وقفه و ناتمام زنان به شمار می‌رود، فروتری زن به واسطه‌ی باورهایی ریشه‌دار در فرهنگی سنتی را به تصویر می‌کشد؛ زنی که تنها دارایی‌اش خیالات و رویاهایش هستند؛ خیالاتی محدود و محصور که هیچ گاه مجال بدل شدن به عصیانی حقیقی و دامنه‌دار نیافته و تنها در همان سطح باقی می‌مانند. «بوبو گفته بود که آغا صاحب گفته بوده که دختر، نبودش خوب، باز اگر بود یا در خانه شوی و یا در گور... و تو نی در خانه شوی که در گور تاریكی این زیرخانه استخوان‌هایت پوده خواهد شد. آغا صاحب تو را در این تاریكی پوده خواهد کرد.» سیاسرِ داستان که از ترسِ طالبان و به اجبار پدر در «زیرخانه» محبوس است، تنها نیمه شب‌ها اجازه‌ی خروج از زندان خویش و تنفس هوای آزاد دارد تا وظیفه‌ای که بر عهده‌اش است را انجام دهد؛ او همراه با سگی کوچك که گاه ترس را از وجودش می‌زداید، از تاریكی زیرزمین به تیرگی شب قدم گذاشته و آنجا که می‌تواند به سهم خود دگمیتی که سلسله مراتب مردانه بر وی تحمیل کرده را برهم می‌زند، تا اندکی بعد - پیش از دمیدن آفتاب - که باز باید به کنج ناروشن و ماتم زده‌ی خویش بخزد. «باز تو استی و زیرخانه. باز تو استی و دیوارهای کاهگلی زیرخانه... تو استی و درزهای بین خشت‌های زیرخانه و کاه‌های روی دیوار و برآمده از بین کاهگل‌های دیوار. تو استی و یخی و نم زیرخانه و تاریكی...» با آنکه چندی است افغانستان سوگواری جانسوزتری را بر سر ویرانه‌های خویش آغاز کرده، سیاسر را همچنان باید خواند، چراکه تمام این مشخصه‌ها در کنار دوری گزیدن نویسنده از کلیشه‌های جنسیتی رایج و جاافتاده برای زنان و به دست دادن تصویری انسانی و زیست شناختی از زن در جایگاه یک انسان، این کتاب را تبدیل به یکی از آثار بسیار درخشان زبان فارسی نموده است.

جزئیات مطلب

تاریخ خرداد ۱۹, ۱۴۰۱
شناسه مطلب 500
دسته ها فرهنگ و هنر , کتاب و فیلم , مطالعات جنسیت
ادرس کوتاه
http://andishehmadani.ir/?p=500
به اشتراک بگذارید


آخرین مطالب